افتزاح لابی های جنگ طلب مجاهدین در اروپا و امریکا دیگر کاملا بر همه روشن است که آنها برای حمایت از مجاهدین پول دریافت میکنند و این دیگر یک راز اشکار شده است که رسانه های امریکایی هم در سگ دعوا های جناحی پیش از انتصابات ریاست جمهوری درآمریکا هم این راز آشکار را منتشر کرده اند.
ولی نکته توجه بر انگیز این است که این لابی ها ی مجاهدین همیشه هم در یک کر هماهنگ عمل میکنند یعنی مجاهدین موضوعی را مطرح میکند مثلا "سفر مالکی به تهران و فشار به مجاهدین ساکن عراق " و این کر هماهنگ شده بوسیله لابی ها ی ا نها در سراسر جهان مطرح میشود . البته کار توپچی هم همین است که یک عمر پول میگیرد که روزی شلیک کند و این ها هم مانندتوپچی های ایرانی آنها مانند هزار خانی و روحانی و قصیم و مهدی سامع موظف میباشند که در مقابل دریافتی های ماهیانه که از مجاهدین دریافت میدارند هر بار که رهبری مجاهین نیاز داشته باشد شلیک کنند.مارتین کوبلر نماینده سازمان ملل برای رسیدگی به وضعیت مجاهدین در عراق میگوید که این پشتیبانان مجاهدین "بهتر است "که از "کشورهای متبوعشان بخواهند که مجاهدین را به عنوان پناهنده بپذیرند "تا اینکه چوب لای چرخ کار او بگذارند و کر همنوا با رهبران مجاهدین برای ماندن در عراق را بدهند . ودقیقا این نکته ای است که باصطلاح دلسوزی حامیان و لابی های جنگ طلب مجاهدین به آن هرگز اشاره ندارند و درخواست واقعی و یک شان نیست که به دولتهای متبوعشان فشار بیاورند که این افراد را که این حضرات شبانه روز برایشان دل میسوزانند واز وضعیت بد "لیبرتی "ناله میکنند را نجات داده وبه کشورهای خودشان ببرند. ولی دروغگویی این حضرات بعلاوه رهبری مجاهدین در همین نکته است جاییکه خطر جانی دارد ، جاییکه حاکمیتش "مزدور "رژیم ایران است و رئیس دولتش از "خامنه ای دستور میگیرد " و با انها بد رفتاری میشود چرا میخواهند بمانند و چرا هم رهبری مجاهدین و هم لابی ها و پشتیبانان مجاهدین از اول هم وغم خود را برای خروج از عراق نگذاشته اند و برعکس هنوز هم که هنوز است میخواهند تحت حاکمیتی بمانند که آنرا "دولت مزدور "عراق میدانند ؟
مارتین کوبلرنماینده ویژه سازمان ملل در باره امور مجاهدین در عراق در این رابطه میگوید که "هیچ کشور ی حاضر به پذیرش مجاهدین "نیست و به آنها پناهندگی نمیدهد یعنی اروپا و آمریکا حاضر به پذیرش این افراد نیستند و میخواهند که این افراد در همان عراق بمانند و آنها را مانند دولت سوئیس "یک ریسک امنیتی "برای خود میبینند و لی دولت عراق این حق را ندارد که برای خود آنها را نیز "ریسک امنیتی "ببیند . ونکته جالب این جا ست که رهبران آنها "ریسک امنیتی "ندارند ولی افراد ساده و فرمانبر مجاهدین "ریسک امنیتی "دارند که خیلی از ا نها هم در فضای یک کشور ثالث مطمئنا در نزد مجاهدین باقی نخواهند ماند و ا زانها جدا خواهند شد ولی این افراد را به عنوان "ریسک امنیتی "نمیپذیرند . دروغگویی رهبران مجاهدین و لابی های آنها و کشورهای اروپایی و آمریکا برا ی پذیرش افراد مجاهدین وتلاش برای نگه داشتن انها توسط رهبری مجاهدین نشان از امر دروغگویی رهبری مجاهدین و لابی های حامی انها را دارد.. ودر واقع رهبری مجاهدین از این عدم پذیرش افراد مجاهدین در یک کشور امن ثالث در کشورهای اروپایی را مورد استقبال قرار میدهند چرا که میتوانند همچنان از این افراد استفاده ابزاری نمایند.
رهبری مجاهدین هنوز در پی حفظ "ظرف ایدئولژیک "خود و تشکیلات خود میباشد و هنوز در پی این استراتژی است که "جرقه جنگ "شعله ور شود و حد اقل فشار بر آنها کاهش یابد ویا در عراق تحولاتی صورت گیرد که هنوز هم بتوانند یوغ خود را برگردن مسخ شدگان دستگاه تشکیلاتی خود حفظ نمایند و بتوانند در باز ی قدرت وجنگ در منطقه به گونه ای به بازی گرفته شوند.
ولی نظرات در هیئت حاکمه آمریکا و همچنین در اروپا نسبت به مجاهدین در همه جناحها مثبت نیست و بخشی از هارترین جنگ طلبان صهیونیست در اروپا و امریکا تنها حامیان مجاهدین میباشند ودر واقع صهیونیستهای راست لابی اسرائیل و جنگ طلب در اروپا و آمریکا از حامیان درجه یک مجاهدین میباشند و این اختلاف نظر ها باعث شده است که مجاهدین خلق نتوانند علی رغم خوش رقصیهای متفاوت به اهداف خود برای تحمیل خود به کشورهای غربی امپریالیستی به عنوان "الترناتیو "برسند وبرای همین نیز سعی در زیر پا کشیدن د یگر رقبای جریانهای خوش رقص ایرانی مانند "سبزها " و سلطنت طلبها مانند نیم پهلوی را دارند تا خود را به عنوان "الترناتیو مناسب " به قدرتهای بزرگ نشان دهند. ولی عکس العمل های جریانات حاکم تنها یک نگاه ابزاری به مجاهدین تاکنون بوده است و علی رغم هزینه میلیونی و تبلیغات فراوان مجاهدین نتوانسته اند هدفی که سالهاست دنبال میکنند را یعنی مقبولیت خود در نزد جریان های حاکم در امریکا و اروپا را به پیش ببرند.
بعضی میخواهند این نخریدن کالای مجاهدین توسط بخشی از جریانهای حاکم در غرب را به عنوان "ضد امپریالیست "بودن مجاهدین و یا "انقلابی "بودن مجاهدین جا بزنند . ولی معادله را باید از دیدگاه دیگری دید : مجاهدین با صدام حسین همکاری نزدیک داشته است وانها میدانند که مجاهدین خلق در نزد مردم ایران از محبوبیت گذشته برخوردار که نیستند که هیچ بلکه بخشا منفور میباشند . ولی انچه که به مجاهدین بر میگردد بقول سخنگوی مجاهدین "حسین مدنی " به روزنامه لوس آنجلس تایمز :آماده هر نوع همکاری با کشورهای دمکراتیک از جمله با آمریکا میباشند . و بقول مونیتور خبری المان در مصاحبه با یک همکار پنتاگون :آنها کارهایی برای ما میکنند که ما از انجام آن خود شرم داریم . و افتخارات مجاهدین از اینکه با همکاری با موساد دست به "افشای" برنامه هسته ای رژیم ایران زده تا خبر همکاری آنها با دستگاه تروریستی موساد در ایرا ن و یا آ موزش دیدن آنها در نوا دای آمریکا ! و همچنین "تضمین منافع "دادن مریم رجوی به طرفهای قدرتهای بزرگ غربی در صورت به قدرت رسیدن و"حفظ بازار ازاد " . پس این که چون جریانهای حاکم دست خالی رهبران مجاهدین را دریافته اند وفهمیده اند که این دستگاه تبلیغاتی عریض وطویل به ضرب پولهای باد آورده از صدام وسیا وکلاهبرداری با روشهای مافیایی ، یک طبل توخالی است که در نزد مردم ایران پایگاهی ندارد و همچنین عدم سرمایه گذاری بر روی یک اسب مرده از بازار ا فتاده به معنی عدم خود فروختگی رهبران مجاهدین نیست چرا که آنها به هزار زبان امادگی خود فروشی کامل خود را اعلام کرده اند این بخشی از جریان حاکمین در غرب هستند که حاضر به سرمایه گذاری بر روی این اسب مرده نیستند وگرنه رهبری مجاهدین تاریخا با همکاری کامل با صدام بطوریکه با او "همخون برادری " بوده اند بطوریکه رجوی در زمان صدام در مورد رابطه اش با صدام حسین "سیئد الرئیس " بیان میکرد ، نشان داده اند هیچ شرمی برای مزدوری نداشته وندارند ولی ظاهرا این بار دیگر کاربردی که باید داشته باشند را ندارندو بعلاوه کالاهای جدیدتری مانند سبزها به میدان آمده اند که رنگ انها بیشتر از زرد مجاهدین دل غرب امپریالیسم را برده است .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر