۱۳۹۱ اردیبهشت ۷, پنجشنبه

رابرت فيسک:جنايتی که فلوجه را فلج کرد


خبر آنلاين
رابرت فيسک:ايالات متحده با بمب های فسفری اش يک يا شايد چند نسل از کودکان فلوجه را از طبيعی ترين حق شان که زندگی سالم بود،محروم کرد

برای سيف کوچک بهار عربی معنايی ندارد. چهارده ماه دارد و بر روی ملحفه ای قرمز رنگ روی زمين خوابانده شده ست.گهگاه گريه ای می کند. سرش دو برابر اندازه طبيعی است. نابيناست و ناتوان از راه رفتن. سيف الدين عبدالعزيز محمد، نام کامل اوست. صورتی مهربان که به گواه اعضای خانواده اش وقتی همسايگان يا بستگان از در وارد می شوند به خنده ای باز می شود.


سيف هيچ گاه تاريخ جهان پيرامون خود را نخواهد فهميد. هيچ گاه از دموکراسی که خاورميانه را اخيرا در آغوش کشيده بهره مند نخواهد شد. تنها می تواند دستانش را تکان داده و شيشه شيرش را با دست بگيرد. با اين سن و سال آنقدر سنگين است که پدرش به سختی می تواند او را بلند کند. سيف در زندانی زندگی می کند که درهايش برای هميشه به روی او بسته خواهد ماند.
نوشتن اين خطوط همان اندازه سخت است که درک شجاعت خانواده سيف. بسياری از ساکنان فلوجه که فرزندانشان با اين معلوليت به دنيا آمدند ترجيح می دهند درهای خانه های خود را بر روی غريبه ها ببندند. برای والدين ی مثل پد و مادر سيف ،کودکانشان مايه سرافکندگی هستند تا نشانه ای از جنايتی که در سال های 2004 و 2007 آمريکايی ها در اين منطقه مرتکب شدند.
امريکايی ها پس از يک دوره انکار استفاده از بمب های فسفری ، اعتراف کردند که بر فراز برخی ساختمان های مسکونی اين بمب ها را انداخته اند. خبرنگاران مستقل از آمار بالای تولد کودکان معلول در فلوجه به نسبت ساير شهرهای عراق گزارش هايی تهيه کردند. البته که هيچ کدام نتوانستند مدرکی ارائه دهند که مواد مورد استفاده امريکايی ها اين تراژدی را برای کودکان فلوجه رقم زده است. سيف در يکی از خطرناک ترين مناطق فلوجه زندگی می کند. نيروهای ارتش درست مانند ديگر ساکنان فلوجه از اهل تسنن هستند. زمانی که برای ملاقات سيف می رويم آنها نيز با اسلحه های خودکار خود مقابل درب منزل او ايستاده اند. دو نفر از اين سربازان با ما به داخل خانه می آيند و زمانی که کودک ناتوان را روی زمين می بينند دستان خود را به نشانه ناباوری تکان می دهند.
او می گويد: به گمان من تمام اين اتفاقات ريشه در استفاده امريکايی ها از بمب های فسفری دارد. من در خصوص تولد کودکان معلول بسيار شنيده ام. دليلی بايد برای اين افزيش فاحش آمار وجود داشته باشد. زمانی که برای نخستين بار فرزندم را به بيمارستان بردم خانواده های بسياری را ديدم که مشکل مشابه من را داشتند.
تحقيقاتی که از سال 2004 تاکنون در خصوص فلوجه انجام شده بيانگر افزايش فاحش مرگ و مير نوزادان و سرطان در اين شهر است. بر اساس آخرين آماری که يکی از اعضای کميته تحقيقاتی آن پزشکی در فلوجه است ، 15 درصد از نوزادان در فلوجه با معلوليت به دنيا می آيند.
محمد با اشاره به سيف می گويد: پسرم از عهده هيچ کاری برنمی آيد. تنها می تواند دستانش را تکان دهد. بايد خودمان شير در دهانش بگذاريم چرا که قدرت بلع ندارد. حتی گاهی بايد او را به بيمارستان ببريم تا او را تغذيه کنند چرا که شير از گلويش پايين نمی رود. علاوه بر اين کليه های مرد کوچک م نيز از کار افتاده است. سيف فلج شد. پاهايش حرکت نمی کند و نابينايی اش نيز ناشی از ازدياد مايعات است.
محمد دستان و پاهای بی فرمان فرزندش را بلند کرده و به آرامی تکان می دهد: پس از تولدش او را برای مداوا به بغداد برده و به بهترين متخصص های مغز و اعصاب نشان دادم. پزشکان گفتند که کاری از دستشان برنمی آيد. او سوراخی در پشت و يک سوراخ هم بر روی سرش داشت. پس از نخستين عمل که موفقيت آميز هم نبود مننژيت گرفت.
محمد و همسرش هر دو در دهه چهارم زندگيشان هستند و برخلاف بسياری از عراقی ها نسبت خانوادگی با هم ندارند. دو دختر آنها که پيش از حملات آمريکا به فلوجه به دنيا آمدند در سلامت کامل هستند.
محمد به پهنای صورت اشک می ريزد و می گويد:"هر بار پسرم را نگاه می کنم، در درون می ميرم. به سرنوشتش فکر می کنم. او هر روز سنگين تر از ديروز می شود و حمل کردنش هم سخت تر.
از محمد سوال می کنم که چه کسی را مقصر حال و روز سيف می داند. انتظار سخنرانی آنچنانی از جانب او در تقبيح امريکايی ها، دولت عراق و وزارت بهداشت را داشتم. مردم فلوجه در رسانه ها طرفداران تروريست و ضدغربی معرفی می شوند.
محمد چند دقيقه ای سکوت می کند.او تنها پدری نبود که فرزندش را به ما نشان داد. در پاسخ به پرسش من می گويد:تنها از خداوند کمک می خواهم. از هيچ بنده ای انتظار کمک ندارم.
همين سخنان است که به من می فهماند مردم فلوجه بيش از آنکه به ادعای غربی ها تروريست باشند، مردانی شجاع هستند.
اينديپندنت 25 آوريل/ ترجمه: سارا معصومی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر