۱۳۹۰ بهمن ۶, پنجشنبه

علی کریمی "جوانمرد وقهرمان"یا گلادیاتور حکومت وسرمایه ؟:ماجرای علی کریمی و دخترک گل فروش

گلادیاتورهای سرمایه در نقش انسانهای "بخشنده":عجب آدمهای خوبی ! ولی هیچ مشگلی ندارند که در نظامی گلادیاتورهای میلیونر حکومتها وسرمایه د اران جبا ر بشوند که باعث فقیر شد ن همین کودکان شده اند ! واقعا ما همین قدر سطحی باید فکر کنیم و تحت تاثیر "نیات خیر" میلیادرها قرا ر بگیریم ! که "کار خیر "میکنند مانند همان حاجی بازاری که درخانه ما میامد و مادر من برایش قالی میبافت وچشمهایش کم بینا شد و دخترکان کوچک بادستان کوچکشان قالی بافی میکردند و در آخر اچ آقا ، ادم خوبی بود که هربار لباسی بین یتیمها پخش میکرد ولی شکمش را با استثمار همین کودکان 
گنده کرده بود و حاج آقا شده بود. با حاج کریم هم غیر از ین نیست






ماجرای علی کریمی و دخترک گل فروش

كاپيتان پرسپوليسي‌ها از ماشين پياده شد و دخترك گلفروش را محكم بوسيد و پسري كه آدامس مي‌فروخت را بغل كرد.



هيچوقت يادم نمي‌رود بلوار ميرداماد را به سمت خيابان شريعتي رانندگي مي‌كردم. وقتي به چراغ قرمز 180 ثانيه‌اي‌اش برخورد كردم عصبي شدم. تازه از محل كارم تعطيل شده بودم و خيلي خسته بودم.



داشتم ديالوگ‌هاي معمولم در مورد چراغ قرمزها و ترافيك‌هاي تهران را زمزمه مي‌كردم كه كودكي رو به من كرد و گفت: «آقا فال مي‌گيري» چند قدم آن طرف‌تر دخترك گلفروش با شاخه‌هاي لاله صدا زد: «آقا گل بخرديگه... خواهش مي‌كنم». جمله‌اش تمام نشده بود كه با غرور تمام، شيشه پنجره را بالا دادم تا صدايشان را نشنوم و مزاحم نشوند! وقتي چنين برخوردي را از من ديدند بي‌خيال شدند و رفتند سراغ راننده اتومبيل كناري‌ام.



BMW بود. رنگ قرمز و مدل ماشين سبب شده بود تا از ساير ماشين‌ها متمايز گردد.



پس از چند ثانيه ديدم پسرك فالگير با صداي بلند گفت: «بچه‌ها ... بچه‌ها بيايين علي كريميه... بازيكن پرسپوليس...» در يك چشم به هم زدن، پنچ شش نفر از كودكان كار، دور ماشينش را گرفتند. من هم بي‌اختيار سرم را چرخاندم تا عكس‌العمل علي كريمي را ببينم. او با لبخندي دنباله‌دار از همه كودكان فال و گل و شكلات گرفت تا آنها را خوشحال كند. چراغ سبز شد و بچه‌ها هنوز بي‌خيال كريمي نشده بودند. علي كريمي كه با بوووووق ماشين‌هاي پشت سرش مواجه شده بود، اتومبيلش را حركت داد و بعد از چراغ قرمز، ماشينش را نگه داشت. من هم از روي كنجكاوي پشت سر جادوگر ايستادم.



كاپيتان پرسپوليسي‌ها از ماشين پياده شد و دخترك گلفروش را محكم بوسيد و پسري كه آدامس مي‌فروخت را بغل كرد. امضا داد و تمام گل‌هاي لاله گلفروش را خريد و چند فال حافظ هم گرفت. برايم عجيب بود. مگر مي‌توان باور كرد جادوگر كه گاهي حوصله خودش را هم ندارد اينطور برخورد كند؟



دخترك گلفروش از فرط خوشحالي نمي‌دانست چكار كند و بالا و پايين مي‌پريد. كريمي كه ديگر نمي‌دانست چكار كند، با صدايي خش‌دار گفت: «بچه‌ها بايد بروم سر تمرين. ديرم شده.» خداحافظ... خداحافظ» كودكان كار نيز با تشويق چند ثانيه‌اي علي كريمي... كريمي دوستت داريم، او را بدرقه كردند...



* روایتی از مهدی مرتضویان

///////////////////////////////////////////////////////////////////////





Nader Hedaiat
Ehsan Khalili علی کریمی اسطوره فوتبال ایران و نمونه ای از شرافت ایرانیست
vor 18 Minuten · Gefällt mir · 1



Nader Hedaiat
چیزی بنام "شرافت ایرانی "وجود ندارد ! یک شرافت وجود دارد و انهم شرافت در مقابل فهم و انسانیت است که نمیتواند از یک طرف در خدمت استثمارگران و برده پولی باشد که از همین کودکان دزدیده میشود که باید برایشان مدرسه ساخته شده باشد ، و در کلاس درس باشند و به کسانی میلیارد میلیارد داده میشوند که "اسطوره " ای احمقانه بسازند تا کسانی بدبنال آنها فریاد و هیاهوی "شرافت ایرانی "خود را بدمند ! این کدام شرافتی است که میلیاردها از پول مردم را از حکومتیان دریافت کند و نمایش وسرگرمی را بوجود بیاورد که ابزار سیاست و طبقات حاکم است امروز فوتبال و حتی ورزشهای دیگر ابزاری در دست پولسازان و حکومتیان وسیاستمداران است و اینقدر بعضی "اسطوره "کم دارند که از یک کسی که از پول دزیده شده از مردم همین کودکان میلیاردر شده اند "اسطوره "میسازند عجب روزگار "غریبی ست نازنین " وقتی که قورباغه را رنگ میکنند و به عنوان بلبل خوش آواز به عنوان "اسطوره شرافت ایرانی "د رباار مکاره پول وتجارت وسیاست میخواهند بفروشن


Blue Bird: مردم دوستی و مردم داری از بارزترین صفتهای قهرمانان ورزشی مانند جهان پهلوان تختی و علی کریمی است:


  • Nader Hedaiat
     ...
    vor 10 Minuten · Gefällt mir
    Nader Hedaiat تفاوت تختی با کریمی در این است که یکی نه به رژیم میگفت و جیبش را از قبل رژیم پهلوی پر پول نکرد ولی علی کریمی از پول نفت مردم و همین کودکان میلیاردر شده است ؟شما مثل اینکه حساب دوتا دوتا را هم نمیکنید مگر در فوتبال ایران که سالیانه بقول رژیم صدها میلیارد خرجش میکند از باصطلاح بخش خصوصی است ویا درآ مد زاست یا اینکه از جیب مردم به جیب آقایان سرازیر میشوند تا در پشت "ب ام و "قای قرمز بنشینند و بعد میلیونها نفر را "محصور "کنند تا احساسات ناسیونالیستی اشان به نفع رژیم صیقل بخورد و بعد هم جیب مردم را خالی کنند و سرشان را هم گرم . قلعه نویی در مورد درآمدهای هنگفتی که امثال او میگیرند این را به رژیم یادآوری میکرد که چه کسی میتواند میلیونها جوان ایرانی را برای مدتی "سرشان را مشغول کند " ! آری تفاوت تختی با ورزش امروز که به شدت بویژه فوتبال در خدمت پول وسرمایه وحکومت هاست تفاوت اساسی دارد اگر این الفبا را متوجه نشویم هنوز نمیدانیم که دشمن واقعی مردم و این کودکان کار چه کسانی و چه نظامی است وبا رفتن عمامه وریش هم وآمدن آدمهای اطو کشیده هم مشگل این کودکان کار حل نشده است و هنوز باید بنشینند تا امثال علی کریمی کریم شوند و "دسته گلی "ش را یک دست بخرد و نمایش "جوانمردی "بدهند ! زهی بی شرمی ! این کودک حق داد که بیمه باشد ، حق دارد که بر سرکلاس باشد ، حق دارد که زندگی کند ! چرا نمیتواند چون ملا صدها میلیارد هزینه میکند تا کسانی مانند علی کریمی جادو گر را بسازد که به یک بار مزدور پول وسرمایه وسیاست گذاران سرکوب را به یکباره "اسطور ه شرافت ایرانی " اش نمایند و "صفت های قهرمانانه "به او هدیه کنند


    در همین رابطه :

    رایحه وسحر مطبوع و داغ فوتبال

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر