رضا پهلوی خود را منتسب به خاندان پهلوی میکند و هویت خود را از خاندان پادشاهی خود میداند. او هرگز بطور جدی با گذشته خانواده خود برخورد نکرده و هنوز با هویت وادعای پادشاهی و با این امید که در آینده به عنوان "پادشاه "مانند کشورهایی مانند سوئد د
ر ایران سلطنت کند ظاهر میشود
.
هویت پادشاهی وسلطنت تاریخا همراه با حاکمیت جنایت و خونریزی ودیکتاتوری ووابستگی بوده است . پس اگر این یک حقیقت اثبات شده است که حکومت پهلوی پنجاه سال با دیکتاتوری و خونریزی و شکنجه و اعدام حاکمیت کرد وبا یک حکومت پلیسی و با یک بازگشت کودتای استعماری ، پس هویت حکومت سلطنتی همراه با جنایتکاری است و هویتی هم که رضا پهلوی خود را به ان منتسب میکند نیز جنایتکارانه است چرا که او خود را وهویت خود را به این سلسله پهلوی برمیگرداند و از ان میخواهد توشه سیاسی درست نماید با هویت سلطنتی که پنجاه سال بر ایران جنایت کرد وبه درستی نیز گفته میشود که عامل رشد و اقبال پیدا کردن ملاها و خمینی در جامعه ایران نتیجه سرکوب وشکنجه روشنفکران جامعه در زمان شاه پلید پهلوی وخاندان پهلوی بوده است . حال رضا پهلوی با چنین تکیه ای بر چنین هویتی و با چنین پدیده هویتی آینده ای که نوید میدهد را نیز میتوان پیش بینی کرد. برای شناخت حرکت احتمالی یک پدیده باید به هویت گذشته و حال یک پدیده نگه کرد و با نگاهی به پدیده هویت دیروزی و امروزی رضا پهلوی میتوان گفت که آینده ای که رضا پهلوی زیر کلمات زیبا ی امروزی بلغور میکند که صحنه چرخانهای پشت پرده به او یاد دا ده اند که از "دم کراسی "بگوید و از "همبستگی " در زیر این کلمات انچه که او خود را به ان منتسب میکند یعنی هویت پادشاهی اش در واقع دم خروس تاریخی اوست که هرلحظه بیرون میزند وبرای توده ها او را غیر قابل باور میسازد . البته او هم امیدی جز همان چیزی که باعث برگشت پدرش بعدا زکودتای ننگین بیست وهشت مرداد علیه مصدق بوده است ندارد و او هم در واقع هوچی گری امروزش بر اساس نقشه ها وطرحهای استعماری و امپریالیستی برای مردم ایران میباشد . پس رضا پهلوی علی رغم اینکه میخواهد "گذشته را فراموش "کند و به دیگران هم امروز میخواهد همین فراموشی را حقنه کند ، خود به همان گذشته تکیه میکند واز ان تغذیه میکند همان گذشته ای که با جنایت و شکنجه و ا ستبداد و مزدوری برای استعمار همراه بوده است وبا چنین هویت جنایتکارانه ای نیز خود آینده سیاسی اش را ونویدهایش را ترسیم میکند.هرچند که مردم ایران در یک پیچ تاریخی به پدیده سلطنت یک نه بزرگ تاریخی در سال پنجاه وهفت داده است.درواقع انچه که مردم ایران در سا ل پنجاه وهفت رد نموده وبرعلیه آن قیام نمودند یک هویت استعماری و استبدادی سلطنت پهلوی بود که رضا پهلوی هنوز بر ان مفتخر است وهویت خود را از ان میگیرد وبرای همین نیز هویت رضا پهلوی نیز در آینده غیر از این هویت استبدادی و ارتجاعی و استعماری نخواهد بود واین را هویت فعلی اش و گفته هایش وعملش نشان میدهد در همین زمینه:
این نظر توسط یک سرپرست وبلاگ حذف شد.
پاسخ دادنحذف