۱۳۹۰ دی ۱, پنجشنبه

مصاحبه با یک مبارز مخفی !

von Nader Hedaiat, Donnerstag, 22. Dezember 2011 um 21:21
سلام رفیق ! اسم شب ؟ بله اسم شب چیست ؟بابا من که نباید تلفنی اسم شب بدهم !گوشی را میگذاره بدون انکه به من جوابی بدهد. به رفیق دیگری که این شماره را برای مصاحبه داده بود و گفته بود که فقط ده دقیقه فرصت داری که سوال و جواب کنی زنگ زدم وگفتم رفیق این بابا اسم شب میخواد انگار که من دارم  در خیابان میروم و این بابا کشیک است . بگو اسم شب جوزف . خوب چرا جوزف ، به یاد استالین چون  این رفیق ما به استالین علاقه خاصی داره  .




دوباره زنگ میزنم میگویم نادر هستم یک مصاحبه ... میدانم خوب سریع بگو اسم شب چی . یوزف . نه اشتباه است . گوشی را میگذاره . دوباره زنگ میزنم به رفیق دیگر . بابا اسم شب را که اشتباه دادی عجب فیلمی شما برپا کرده اید . چی گفتی اسم شب را ؟خوب گفتم یوزف . نه گفتم بگو جوزف . اوک واقعا که ! رفتم دوباره زنگ زدم  واسم شب را بالاخره این بار درست گفتم از مرز این کشیک رفیق مخفی گذشتم.
خوب رفیق شما اوضاع را چطوری میبینید
هیچ رفیق . جنگهای امپریالیستی هرگونه امکان را از خلقها گرفته است بایستی که درمقابل جنگهای امپریالیستی ایستاد .
خوب رفیق الان وظیفه ما چیست . علیه جنگ باشیم ویا رژیم یا هردو .
رفیق مخفی : یک کلام بدون تفسیر وتفضیل علیه جنگ امپریالیستی
میتونم سوال کنم که شما رفیق الان در کجا فعالیت میکنید ؟
رفیق مخفی :از این سوالها نداشتیم
خوب رفیق میخواهم بدانم که شما الان در فرنگ مخفی هستید و عملیات میکنید یا در داخل ؟
رفیق مخفی : گفتم از این سوالها نداشتیم

بعد از اینکه با تلفن دستی ام مقداری حرکت میکردم ومیترسیدم که  باطری اش تمام بشه چون شارژش کم بود به نزدیکی تلفن همگانی میشوم که در مرکز شهر م در المان است  دیدم که یک نفر با کلاه بر سر و عینک دودی در شب تاریک و کفشهای ورزشی در آنجاست . ایستادم پشت باجه تلفن شروع کردم به حرف زدم دیگر نمیدانستم که چرا دو صدایی شده جواب تلفن ، گفتم تلفن شما خراب است  یا اینکه خط رو خط ا فتاده بعد دیدم نه ! رفیق مخفی مان است که صداشو را یک بار در گوشی میشنوم ویک بار در باجه تلفن .
او هم متوجه من میشود . آقا فحش بود که من دا ده میشود و یک بادمجان پای چشمم و الفرار رفیق ! وفریادش که رد من را گرفتی اطلاعاتی ! والا بلا من هیچ کاره ام داشتم دنبال تلفن میگشتم . نه تو رد مرا زدی . ومن با تلفن دستی شکسته و چشم باد کرده روی زمین افتاده ....
· · · Teilen · Löschen



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر