آیا این همکاری بین مجاهدین خلق و امریکا یک مساله عجیب است ویا برامده از یک واقعیتی است که در سیاستهای رهبری مجاهدین خلق وجود داشته است . یک نگاهی به گذشته این جریان از زما ن قیام سال پنجاه و هفت علیه دیکتاتوری شاه وروی قدرت آمدن خمینی این مساله را روشن میکند .
باید این در ابتدا دا نست که رجوی یک تفکر راست خود محورانه در سازمان مجاهدین خلق ایجاد کرد که با گذشته رهبری بنیانگذار تفاوت اساسی داشت. او مثلا بر خلاف تمامی بنیانگذار ان مجاهدین در یک س اخت وپاخت در دفاعیات خود در بیدادگاههای شاه بهیچ روی شخص شاه را مورد حمله قرار نداد و همزمان برادر او در خارج کشور بنام کاظم رجوی به ساخت و پا خت و تبلیغ برای آزادی ا و پرداخت که باعث نجات رجوی از اعدام شد. درواقع یک دیدگاه راست فرصت طلبانه او را از مرگ و اعدام نجات داد. در اسناد منتشر شده بعد از قیام پنجاه و هفت مشخصا رجوی به همکاری با ساواک پرداخت و تمامی اطلاعات خود را تحت عنوان "اطلاعات سوخته شده "تحویل ساواک داد. او بعد از به قدرت رسیدن خمینی سعی کرد که حول محور او یک "جبهه ضد امپریالیستی " بدور "امام امت " تشکیل دهد و به حمایت از خمینی پرداخت تا جایی که سازمان مجاهدین برا ی "مقابله با توطئه های امپریالیستی " به "میلیشیای "خود این دستور العمل را داد که با "برادران پاسدار "همکاری کنند.
رجوی در حین انتخابات نیم بند رژیم بلافاصله بعد از قیام پنجاه وهفت با نیروهای لیبرال وراست به همکاری پرداخت بطوریکه رجوی آن را در "تضاد و وحدت انقلابی "تئوریزه کرد و در روزنامه مجاهد آنزمان در یک سلسله مقالات منتشر شد که دیدگاههای راست رجوی را دنبال میکرد و درواقع وحد ت خود را نه با چپ ها بلکه از درون خود حکومت در لیبرالها درمقابل ارتجاع که در آنزمان از نظر انها هنوز خمینی نبود بلکه در حزب جمهوری اسلامی و بهشتی خلاصه میشد دنبال میکرد که در اوجش نیز با بنی صدر به وحدت رسید و با یک تفکر ذهنی که مردم درپشت بنی صدر "ده میلیونی "میباشند در جهت قدرت حرکت کرد و به گفته اعضای سازمان مجاهدین در جهت تسخیر قدرت در همان سی خرداد شد که بر اساس وحد ت با بنی صدر به عنوان پشتینبانی توده ای همراه بود. که البته این حرکت با سرکوب گسترده رژیم مواجه شد ورجوی به پاریس فرار کرد همراه با بنی صدر ودر انجا قول سرنگونی رژیم طی "شش ماه "را در مصاحبه ای با یک روز نامه فرانسوی را داد. ودر انجا با نیروهای راست در زرورق چپ بعضا مانند قصیم وراستهایی مانند جبهه دمکراتیک متین دفتری و حزب دمکرات وبنی صدر به تشکیل "شورای ملی مقاومت "زد که این افراد نیز بخاطر خود محوری های سازمان مجاهدین و در راس آنها رجوی از آنها جدا شدند و رجوی در یک دیدگاه راست چیزی به عنوان "دیپلماسی انقلابی "را دنبال کرد که چیزی جز دویدن به دنبال نیروهای بورزوا وپارلمانتاریستهای غربی برای گرفتن امضا و حمایت و به رسمیت شناخته شدن از طرف امپریالیستها نبود . پس از آن د راین دیدگاه راست به اتحاد با یک طرف جنگ ارتجاعی در بین رژیم ایران وعراق زد و با صدام حسین همگام شد ودر واقع طرف یک جنگ ارتجاعی شد که در همکاری وبا همگامی با صدام حسین همراه بود ودر ذهنیات خود رجوی عملیاتی را با پشتیبانی ارتش عراق انجام داد که همه انها با شکست روبرو شد ولی همزمان نیز در درون مجاهدین یک کودتای خاص بنام "انقلاب ایدئولزیک را دامن زد که چیزی جز نابود کردن ته باقیمانده ساختار های سیاسی یک سازمان نبود و اسم آنرا "انقلاب ا یدئولزیک "نهاد و خود را "رهبر ایدئولژیک "نامید که درواقع به قلع وقمع ناراضیان از سیاست های خود در درون سازمان دست زد و مرض جنسی ارتجاعی خود را به عنوان "رهایی زن در مریم " انعکاس داد ودیدگاه راست ارتجاعی خود از زن را به عنوان "رهایی استثمار زن " که "چپ تر از مارکسیسم "است را به هواداران واعضای خود میفروخت وهمزمان در سرکوب ناراضیان درداخل سازمان بویزه پس از حمله اول آ مریکا به عراق و همکاری مجاهدین در سرکوب داخلی با صدام حسین طیف وسیعی از ناراضیان از این سازمان جدا شدند چرا که با دیدگاههای دیکتاتور مآبانه رجوی و البته شکستهای عملی ذهننیات رجوی در عمل بوده ست . همزمان با روی کار آ مدن کلینتون در آمریکا به عنوان رییس جمهوری وپایان موقت جنگ اول امریکا در عراق رجوی همسر خود مریم رجوی را به عنوان "رئیس جمهور مقاومت "برگزید و او را به عنوان "بال سیاسی "به خارج فرستاد که در دل امپریالیستها مشروعیت برای "بازوی نظامی "یعنی "ارتش ا زادی بخش "بدست آورد و مریم رجوی در پاریس به عنوان "رئیس جهور ایرانیان "فعال شد و "شبهای همبستگی " وشوهای متفاوت در پاریس برقرار شد و همزمان به کلینتون نیز رجوی پیام تبریک ارسال کرد و برعکس بیل کلینتون هم پیام تبریک فرستاد و در دل رجوی و بیل برای یکدیگر شعف و غش میرفت و مجاهدین هم در سراسر جهان در روز سی تیر آنرا روز را با مصدق گره زده و اعضای مجاهدین این را "آخرین تظاهرات بزرگ قبل از سرنگونی "مینامیدند و میگفتند که "سال ا خر است "چرا که با پیام بیل آنها جشن هایی هم در پا یگاههای خود برپا کردند که امسال "سال اخر است " که بناگاه در رژیم ایران یک "رفرمیست "سروکله اش پیدا شد با یک عبای سفید ولبخندی بر لب "سید"حقه بازی بنام خاتمی ! وبه یک باره سفره رجوی برای "سرنگونی " و"بال استراتژیک سیاسی "برهم خورد و بیل اسم آنها را در "لیست تروریستی "خود قرار داد و با خاتمی چشم و ابرو رفت ! سر رجوی بی کلاه ماند و رجوی در یک پیام داخلی -نه علنی جرئت نکرد - گفت که امریکاییها "نامرد"هستند. البته این "نامردی "آمریکاییها باعث نشد که رجوی سالها بعد باز به ساخت و پاخت نپردازد و روی انها سرمایه گذاری نکند و زمانی که آمریکاییها عراق را اشغال کردند یا بهتر بگوییم همزمان ما که این بو را کشیدند که صدام دیگر رفتنی است به ساخت وپاخت های پشت پرده با اشغالگران عراق پرداختند . نماینده آنها در آمریکا بنام علیرضا جعفرزاد شد کارشناس سیاسی فاکس نیوز جنگ طلب وابسته به نئوکانها و صهیونیستها که رئیس ان وصاحب ان مرداخ معروف است و به یکباره رجوی که هرگونه "رفراندمی "را رد میکرد شد هوا دار رفراندوم و در دورتموند خانم رجوی چند بند وعده برای ایرانیان را دوباره خواند از جمله "تضمین برای بازار ا زاد " و "تضمین منافع"اروپا و آمریکا و بعد هم حمایت از رفراندوم ! با کسی مانند چنی مشاور امنیتی رئیس جمهور آمریکا که به "شاهزاده سیاهی "معروف است در یک مراسمی "رفراندم رفرا ندوم این است صدای مردم "را سر دا د ! وبعد هم اقای حسین مدنی سخنگوی اشرف در سال دوهزار وپنج در یک مصاحبه با روزنامه لوس انجلس تایمز گفت :ما اماده هر نوع همکاری با کشورهای دمکراتیک از جمله با آمریکا هستیم . ویا در برنامه ای در تلویزیون یک المان همکار پنتاگون در مورد این "هرنوع همکاری "میگوید که "آنها برای ما کا رهایی میکردند که خود از ا نجام آن شرم داشتیم "که البته تا حدودی اش را در "نوادا" دیدیم ودر همکاری ترورها در ایران از کارشناسان اتمی رژیم که در جنگ های هیئت حاکمه آمریکا بر انتخابات ریاست جمهوری امروز بیرون میزند و ا شکار میشود !
نتیجه : اینکه این روند دگردیسی ضد انقلابی وراست در درون مجاهدین یک شبه اتفاق نیافتاده ست و چیز عجیبی هم نیست بلکه از دل سیاستهای راست رجو ی در رون این سازمان بیرون میاید و امثال آقای لرستانی دنباله روی همان مهدی سامع ها هستند که درواقع در زرورق چپ راست ترین و ارتجاعی ترین جریانها را میخواهند رنگ کرده به عنوان "انقلابی "به ما غالب کنند. سازمان مجاهدین یک جریان ارتجاعی است که با ارتجاع خمینی تفاوت اساسی ندا رد ، هم ردای مذهبی دا رد و هم سالهاست که در خدمت سیاستهای امپریالیستی خود را بفروش میگذارد روزی او را میخرند و به عنوان ابزار از آن استفاده میکنند وروز دیگر که دیگر بدرد نمیخورد او ار کنا ر میگذ ا رند !

هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر