۱۳۹۰ بهمن ۲۰, پنجشنبه

آیا مجاهدین خلق "قربانی مماشات "با رژیم میباشند؟

چرا علیرغم بالا گرفتن بحران ها بین رژیم ایران و آ مریکا همچنان مجاهدین در لیست باقی مانده اند ؟
به نظر میرسد که با بالا گرفتن واوج گرفتن  بحران بین رژیم ایران و آمریکا بایستی که مجاهدین در یک تحلیل موازی با وقایع دیگر خاورمیانه و شمال آفریقا مانند لیبی وسوریه در  نظر آمریکا نیروی مناسبی برای فشار به رژیم باشند  ولی باز شاهد آن هستیم که مجاهدین خلق در لیست تروریستی آمریکا قرار میگیرند. این مکانیسم را چگونه باید فهمید ؟:یک اینکه آمریکا درجهت تغییر رژیم ایران نیست  برای همین با این رژیم بقول مجاهدین خلق "مماشات "میکند. دوم اینکه :مجاهدین خلق در اقع نیروی مورد نظر آمریکا بخاطر ماهیت خشونت گرایی و نظامی انها نیست .سوم اینکه مجاهدین خلق بخاطر ماهیت ایدئولژیکشان مورد قبول  آمریکا نمیباشد . چهارم مجاهدین یک نیروی ضد امپریالیست میباشند که فعلا دارند بطور تاکتیکی به با آمریکا "مماشات "میکنند و برای همین مورد اطمینان آمریکا نیستند ونمیباشند . پنجم آمریکا طرحی دارد که در بین اپوزیسیون نیروهای مناسب تری برای هماهنگ بودن با طرحهایش قرار دارند . ششم :مجاهدین چنان د ربین مردم ایران مورد نفرت میباشند که امکان بکارگیری آنها را نمیدهد. هفتم :مجاهدین حاضر به این نمیباشند که با نیروهای دیگر از جمله سلطنت طلبان در کنار یک میز بنشینند. هشتم:مجاهدین یک نیروی مستقل میباشند و حاضر به زیر بار امتیاز دادن به ا ستعمار نمیباشند
.
من سعی کردم که تمامی امکان ها را که خود مجاهدین نیز بیان میکنند که تیز ترین آنها "قربانی "شدن آنها برای "مماشات "با رژیم است را نیز مدح نظر قرار دهم
امکان اول : "مماشات"آمریکا با رژیم ایران و معامله بر سر مجاهدین خلق و "قربانی "کردن آنها 
این ادعایی است که مجاهدین خلق به زبان خود ویا دیگر افراد مینمایند که آنها در واقع "قربانی "یک "مماشات" با رژیم ایران میباشند ودر وا قع محور حرف آنها در خارج نکردن آنها از لیست تروریستی میباشد که ما هم به این اصل میپردازیم .
ولی یک نگاه به فشار های وارده به رژیم ایران از طرف امریکا که در بالاترین نقطه امنیتی یعنی تحریم اقتصادی بانک مرکزی و تحریم نفت و تلاش گسترده برای همگام کردن دیگر کشورها ی مشتری نفت رژیم ایران این را نشان میدهد که برعکس بایستی که در ادامه این روند ویا در این روند مجاهدین از لیست خارج شوند و درواقع اشل فشار به رژیم ایران با خارج کردن نام آنها از لیست ترورریستی آمریکا یک اشل پایین تر از تحریمها ی گسترده ای است که امریکا این روزها به رژیم تحمیل میکند . پس این اتفاق درواقع باید زودتر ازاین ها میافتاد و تمامی تلاش وامید مجاهدین هم در همین رابطه بوده است که بتوانند از این برهه استفاده نمایند وخود را از لیست خارج نمایند ولی چنین  اتفاقی رخ نداد:نتیجه: پس مساله مجاهدین در ارتباط با فشار ویا "مماشات "با رژیم تنظیم نمیشود . یعنی ارتباط بین آنچه که رهبران مجاهدین وحامیان آنها بیان میکنند یعنی "مماشات "با رژیم و "قربانی "کردن مجاهدین وجود ندارد زیرا که همانطور که گفته شد اشل حذف نام مجاهدین خلق از لیست تروریستی آمریکا زیر اشل این فشاری است که اکنون آمریکا بوسیله تحریمهای متفاوت بررژیم ایران وارد میکند.
البته "تغییر "رژیم با توجه به تمامی نشانه ها و تفاسیر غالب واکثریت آگاهان سیاسی درواقع هدف آمریکا میباشد وگرنه سناریوی تحریم و"خطر " بمب هسته ای که مجاهدین نیز اکثر مانور آنرا روی این مساله در هماهنگی با سیاستهای امریکا و اسرائیل قرار داده بودند  را به پیش نمیبرد وتحریمها در چنین ابعادی تنها در سناریو ی رژیم چنج مفهوم پیدا میکند و تمامی نشانه ها در منطقه از سوریه تا عراق وسناریوی مطابق عراق با ایران نشان میدهد که چنین امری یک مساله واقعی در چشم انداز سیاستهای آمریکا میباشد. این که حال بتواند به اهداف خود برسد و زمینه ها ی پیرامون ومعادلات سیاسی جهانی و منطقه ای و درونی ایران تا  چه حد میگذارد که به این هدف برسد یک امری است نه کاملا قابل پیش بینی ولی اینکه سناریوی آمریکا تغییر رژیم به نفع سیاستهای خود میباشد یک امری است که دیگر با تمامی این نشانه ها قابل انکار نیست ولی اینکه به چه صورت میخواهد به این نقطه برسد :بصورت نظامی ؟یا به امید فشار ها و در نتیجه فروپاشی از درون رژیم ویا باصطلاح گرفتن قدرت بوسیله جناحهای دیگر درون رژیم که با آمریکا هماهنگ تر عمل کنند  مسائلی است که  کاملا نمتیوان پیش بینی کرد ولی یک  چیز فاکت وجود دارد که سیاست آمریکا در جهت تغییر رژیم به نفع سیاستهای خود میباشد و تمامی حرکات وکشاکش با رژیم ایران با این ابعاد گسترده تنها میتواند در این چهارچوب معنی داشته باشد.
نتیجه گیری برای امکان اول : نه "مماشات " با رژیم و"قربانی "کردن مجاهدین در این رابطه درست میباشد و نه منطقی چرا همانطور که گفته شد سیاستهای آمریکا بر اساس  حد اکثر فشا ر برروی رژیم ایران تا مرز تغییر رژیم و دخالت و حمله نظامی است وبا چنین راستایی "مماشات "با رژیم بخاطر "مجاهدین " در این معادله واقعی سیاستهای جاری آمریکا در مقابل رزیم ایران نمیگنجد.
دوم :این اصل های دیگر ویا ادعاهای بعدی در ا مکان های دیگر درواقع یک بازی ذهنی است که عمدتا هوادارن آنها این استدلالات را مینمایند
مجاهدین خلق در اقع نیروی مورد نظر آمریکا بخاطر ماهیت خشونت گرایی و نظامی انها نیست.در واقع این هم نمیتواند اصل تعیین کننده باشد چرا که امریکا از مجاهدین بدتر را یکشبه از "تروریست"به "شورشیان "وبعد هم به "ارتش آزادی بخش "ارتقا داده اند و آمریکا که خود مجری بالاترین خشونت ها وجنگ هاست درواقع با این مساله مشگلی ندارد و همانطور که مامور سیا نیز در مورد مجاهدین بیان کرده است :این ها تروریست هستند ولی تروریست های خوب ما. یعنی اگر بکار آیند میشوند "تروریست خوب " ومناسب همانطور که سیمون هرش هم بیان کرده است که هم جند الله و هم پژاک و هم مجاهدین نیروهایی میباشند که مورد حمایت سیا و امریکا بوده اند ولی در عین حال برای وجه بین المللی وادعای "مبارزه با تروریسم " مجبور به حفظ ظاهر میباشد وحتی جند الله و پژاک را هم در لیست ترور خود قرار داده است . پس این اصل خشونت گرایی با توجه به ماهیت خشونت گرایی و ضد مردمی وروحیه تجاوزکارانه امپریالیسم آمریکا بیشتربه یک شوخی شبیه است که بگوییم مجاهدین از طرف آمریکا بخاطر "خشونت گرایی " شان رد میشوند.
سوم :اینکه مجاهدین خلق بخاطر ماهیت ایدئولژیکشان مورد تقبل آمریکا نمیباشد
اگر این رجویسم همان مجاهدین سالهای تاسیسش میبود که مبارزه ضد امپریالیستی و ضد ارتجاع را در یک راستا میدید و خود به پابوسی دیکتاتوری مانند صدام و پس از آن هماهنگی کامل با سیاستهای نئوکانها د رمنطقه نمیرفت این حرف درست بود ولی رجویسم که میخواهد سبک "لنینیسم "را به ماغالب کند در واقع تنها برای امپریالیسم دامن نپوشیده است بلکه شلوار خود را هم در اورده است ودر اینجاست که به نقطه بعدی یعنی اینکه
 چهارم مجاهدین یک نیروی ضد امپریالیست میباشند که فعلا دارند بطور تاکتیکی به با آمریکا "مماشات "میکنند و برای همین مورد اطمینان آمریکا نیستند ونمیباشند
میرسیم :یعنی مجاهدین خلق این را دیگر به عنوان یک تاکتیک دنبال نمیکنند استراتژی آنها در هماهنگی کامل با سیاستهای امپریالیستی تنظیم شده است یعنی دارای ماهیتی ضد امپریالیستی نیست که تنها به عنوان تاکتیک این را برگزیده باشد که مثلا با جناحهای امپریالیستی مذاکره نماید و  گفتگو کند بلکه آنها را به عنوان متحدین استراتژیک خود برگزیده است همانطور که در زمان صدام ،رجوی به صدام میگفت که "متحد ا ستراتزیک "یکدیگر در "جنگ علیه رژیم ایران "میباشند و د راین نقطه هم درواقع استراتژی مجاهدین خلق اتحاد با آمریکا و اسرائیل و کشورهای عربی مرتجع در منطقه  میباشد  وبرای همین مریم رجوی سخن از "جبهه گسترده ضد بنیادگرایی "مینمود که میخواست درواقع خود را وارد این جبهه نمایدولی سیاست های عملی اش را بر این اساس تنظیم کرد. حال اگر جناح حاکم در هیئت حاکمه آمریکا به آنها جوابی مثبت نمیدهند یک امری است که نباید آنرا به استراتژِی رهبرا ن مجاهدین وماهیت آنها منوط کرد . انچه که به مجاهدین مربوط میشود آنها حاضر به هرگونه کارمشترک با بقول سخنگویشان در اشرف حسین مدنی با "کشورهای دمکراتیک از جمله آمریکا "میبباشند و اینرا مریم رارجوی این گونه فرموله کرده است :
 "اعمال قاطعیت در برابر ایران فقط یک راه دارد و آن مقاومت سازمان یافته اش است. این جنبشی است که ملاها از آن می هراسند؛ همان جنبش سازمان‌یافته‌یی که در لیبی و سوریه و مصر به دنبالش بودند، در ایران وجود دارد.کافی است که دولت‌های غرب، راه آن را نبندند."."
البته مریم رجوی آنرا در زرورقی مانند "راه نبندند "فرموله میکند ولی جملات قبلی او یعنی اشاره به لیبی وسوریه نشان میدهد که منظور او درواقع "مانع "شدن نیست بلکه حمایت است چون باید از رجوی پرسید که منظورت از ممانعت چیست که بلافاصله اشاره به لیست تروریستی آمریکا دارد ولی چرا باید یک مبارزه که باید در داخل ایران به پیش برده شود مانعش در لیست قرار داده شدن باشد؟چون درواقع امیدی به داخل نیست بلکه میخواهد موانع به بازی گرفته شدن کامل را بقول خودش بردارد ولی او بخوبی میداند  که مانع او  درجای دیگر قرار دارد. :پنجم آمریکا طرحی دارد که در بین اپوزیسیون نیروهای مناسب تری برای هماهنگ بودن با طرحهایش قرار دارند
در واقع نقطه گروه رجوی در همین نقطه است که حاکمین -نه جناحهای حاشیه ای نئوکانها که از مجاهدین حمایت میکنند و خط حاکم نیستند- از سیاست حمایت از امکانات دیگری در رابطه با رژیم ایران میباشند مانند ظهور سبزها با طیف های گوناگون دیگر  است والبته مجاهد هم این را فهمیده است و از قول لابی های خود بنام "کمیته ایران ا زاد" که از نمایندگان لابی اسرائیلی عمدتا تشکیل شده است در اطلاعیه ای در جلسه اخیر خود مینویسند ومیخواهند وبه دولت آمریکا گوشزد میکنند که :تجربه قیامهای۲۰۰۹ و ۲۰۱۱ نشان داد که کسانی که از درون این رژیم برخاسته و حالا مدعی جنبش سبز در ایران هستند، هیچگاه ظرفیت سیاسی و شجاعت اخلاقی رهبری قیام مردم را ندارند و بالمال در خدمت خامنه ای و رژیمش در خاموش کردن این جنبش و ناامید کردن مردم نقش یگانه ای ایفا کردند. آنها میخواهند بدون پرداخت هیچ هزینه ای، رژیم ولایت فقیه را با همان ساختار و با همان قانون اساسی، حفظ کنند و تنها جایی در آن ساختار برای خود پیدا کنند. چیزی که مردم ایران با شعارهای مرگ بر اصل ولایت فقیه به هیچوجه پذیرای آن نیستند
یعنی به دولت امریکا تذکر میدهند که "تغییر "و یا  چنجی که میخواهی با "سبزی"که میخواهی امکان پذیر نیست وبلافاصله نیز خواسته خود را مطرح میکنند:به موازات تلاش برای دست یابی به بمب اتمی، تلاش میکند ساکنان اشرف، اعضای سازمان مجاهدین اپوزیسیون اصلی خود را تا قبل از اینکه موج تغییر از سوریه به عراق و ایران برسد، نابود کند تا ساده تر بتواند بر این بحران فراگیر فایق شود. چون بخوبی میداند که مقاومت ایران، مهمترین عاملی است که می تواند نارضایتی گسترده اجتماعی و وضعیت انفجاری جامعه ایران را به یک تغییر بنیادین و دمکراتیک رهبری کند
http://hambastegimeli.com/index.php?option=com_content&view=article&id=33627:2012-02-08-01-12-51&catid=21:2010-01-17-21-49-36
این کاملا مشخص است که نقطه کور قضیه مجاهدین  از عدم اعتبار مجاهدین در نزد فعلی رژیم اوباما میباشد و مجاهدین درواقع نقطه استراتژی را که در پی آن پس از سقوط صدام بوده اند را برباد رفته  میبینند و برای همین چیزی باقی نمیماند جز اینکه باید گفت که مجاهدین از دیدگاه رسمی کاخ سفید دارای وجه و اعتباری  که مدعی است نیست که بتواند جایگزین مناسبی از نظر مردمی و اعتبار برای یک گزینش باشد و این را هم بر اساس دیدگاههای خود مانند موسسه های متفاوت تحقیقاتی آمریکایی میگویند مانند راند موسسه تحقیقات وابسته به دولت فدرال آمریکا تکیه میکند ویا مثلا بر تحقیقات دیگر سرویس های مخفی مانند آلمان که در مورد مجاهدین ونقش آنها در اعتراضات مردمی این گونه میگوید که :"این اعتراضات نشان داد  که مجاهدین خلق بر خلاف ادعاهایشان هیچگونه نقشی مدیریتی در این زمینه نداشته اند"-نقل به مضمون.
ودهها گزارش دیگر که نشان از نفرت عمومی گسترده مردم ا یران و بی اعتباری مجاهدین در سطح بین المللی و داخلی است که به نقاط  بعدی میرسیم که:اششم :مجاهدین چنان د ربین مردم ایران مورد نفرت میباشند که امکان بکارگیری آنها را نمیدهد. هفتم :مجاهدین حاضر به این نمیباشند که با نیروهای دیگر از جمله سلطنت طلبان در کنار یک میز بنشینند. هشتم:مجاهدین یک نیروی مستقل میباشند
که درواقع علی رغم ادعاهای رهبران مجاهدین مبنی بر "شبکه های گسترده مقاومت " هم اعتراضات اخیر مردم ایران و هم اینکه مجاهدین با تمامی قوا در پی سیاستهای آمریکا و همچنین حذف نام خود از لیست تروریستی میباشند نشان از این دارد که این نیرو نبایستی پایگاهی مردمی داشته باشند وگرنه با قدرت انها سخن میگفتند ونه هرروز با هزینه میلیونی در جهت التماس به کاخ سفید برای ببازی گرفتن باشند.
 مجاهدین حاضر به ا ئتلاف با هرکس میباشند که بتوانند از نظر قدرتی آنها را اعتبار دهد و درواقع چیز بالاتری بدست اورند ونانی داشته باشد تاز مانی که این عملا پیش نیاید مسلم مجاهدین نیز راجع به این مساله فکری ندارندوموضعی ندارند یعنی تاز مانی مثلا آمریکا مانند سوریه ، لیبی و... خواستار تشکیل یک اپوزیسیون همه گیر وارد مرحله عملی تر شود و طرف دیگر یعنی آمریکا به آنها فراخوان بدهد این را قبول خواهند کرد مشگل این جاست که مجاهدین در راس هیئت حاکمه آمریکا و دولت آمریکا از چنین اعتباری برخوردار نیستند وتنها در حد ابزار از انها استفاده میشود ونه بیشتر ! مجاهدین سالهاست که در پی چنین اعتباری میباشند که به عنوان "آلترناتیو " از طرف آمریکا به رسمیت شناخته شوند ولی امروز به هرچیز ی راضی اند طرف دیگر است که ظاهرا از این گروه در حد همان ابزار میخواهد کار بکشد ونه بیشتر و رهبران مجاهدین خواستار بازی بیشتر در طرحهای آمریکا میباشند این را گفته های بالا که ا ورده شد و همچنین در گفته های شبانه روزی رهبری مجاهدین میتواند دید وبا این توصیفات دیگرجایی برای ا ستقلال این نیرو نیزباقی نمیماند چرا که نیرویی که استراتزی خود را و اتحاد خود را با نیروی خارجی امپریالیستی کوک میکند وبر مردم خود تکیه ای ندارد وبا قدرت آنها وارد باز ی تعادل قوا نمیشود تنها دراین بازی قدرتها یک ابزار است وبس .
نتیچه گیری :بر خلاف گفته های رهبری مجاهدین آنها "قربانی "یک "مماشات آمریکا و اروپا  "با رژیم نمیباشند درواقع آنها قربانی استراتژی خود میباشند که تمامی تخم مرغهای خود را بطور استراتزیک در سبد صدام و امروز هم پس از اشغال عراق در سبد  جناحهایی از نئوکانها و  پنتاگونی ها وسیا ی آمریکا قرار دادند . ولی آمریکا بارها نشان داده است که بهیچ نیرویی وفادار نیست وحتی بهترین متحدین خود را نیز بر سرمنافعش بازی میدهد و تنها میگذارد چه رسد به کسانی که تنها با دید ابزار به انها مینگرد وآنها قربانی این مساله میباشند که دولت اوباما نیروهای دیگری مانند سبزها و... برای این مرحله فشار برگزیده است تا مجاهدین که از دید انها اعتبار خاصی در بین مردم  ایران ودر سطح بین المللی بخاطر همان گذاشتن همه تخم مرغها در سبد صدام وهمکاری وابزاری کار کردن با آمریکا ندارند. درواقع آنها قربانی تناقضات در  استراتژِ ی خود و دولت آمریکا میباشند که از انها استفاده ابزاری کرده است وهمچنین زور وهدف  هوادار مجاهدین در نزد  نئوکانهادر هیئت حاکمه آمریکا و  حتی سیاستهای کسانی ازاین دسته که در دولت بوش بوده اند در این راستا بیش از استفاده ابزاری ازاین گروه نبوده است

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر