روز 31 ژانویۀ 2012 تلویزیون بی بی سی (برنامۀ 60 دقیقه) مصاحبه ای با
سرهنگ مارتین وسلی فرماندۀ پیشین حفاظت پادگان اشرف داشت که بسیار حیرت
انگیز بود. این جنایتکار جنگی که به حق بایستی در یک دادگاه بین المللی
بخاطر نقض آشکار حقوق بشر و جنایتهایی که علیه صدها پناهجوی ایرانی در کمپ
موسوم به «تیف» مرتکب شد محاکمه شود، با بیان مجموعه دروغهای آشکاری مدعی
شد که در دوران فرماندهی وی «به ساکنان اشرف در ازای خلع سلاح، کارت مورد
حمایت داده شد و توافقنامۀ امضا شده به آنان داده شد و به آنان قول داده شد
که این حمایت دائمی خواهد بود!». و همچنین مدعی شد که اینک «ساکنان اشرف در
وضعیت بدی قرار دارند و برای ژنراتورهای آنان سوخت کافی نمی رسد و غذای
کافی هم به آنان داده نمی شود و آب آشامیدنی تمیز به آنها نمی رسد! و تمام
امکانات زندگی، چیزی که من و تو (مجری بی بی سی) امروز از آن برخورداریم،
آنها از آن محروم شده اند!».
اینکه آیدی کارت مورد نظر ایشان در ازای «خلع سلاح» چه ارزش مادی برای
ساکنان اشرف داشته است بماند چون کارت بی ارزشی بود برای زندانیانی که به
هیچ نقطه ای نمی توانستند سفر کنند و اساساً مورد استفادۀ آنها قرار نمی
گرفت که ارزش مادی داشته باشد... و اینکه توافق مورد نظر وی چه تضمین مادی
و معنوی داشت هم بماند چرا که با وجود دارا بودن امضای ژنرال میللر فرماندۀ
وقت نیروهای ائتلاف در پای این توافقنامه، هیچ کارایی و ارزش حقوقی و
انسانی و سیاسی نداشت جز اینکه مثل یک کاغذ باطله در دستان ما باشد بدون
اینکه بتوانیم از آن برای رسیدن به هدف خود و رهایی خود از اشرف و عراق
مورد استفاده قرار دهیم. بویژه اینکه همین سرهنگ جنایتکار هرگز اجازه نداد
افراد جداشده از مجاهدین آن مدارک را مورد استفاده قرار دهند و به وکیل
دسترسی داشته باشند تا به آنها جهت رها شدن از زندان مارتین وسلی یاری
کنند. در زندان این سرهنگ داشتن وکیل هم ممنوع بود!

نمونه آیدی کارت مورد ادعای مارتین
اما نکاتی چند جهت ثبت در تاریخ می نویسم هرچند به جایی نخواهد رسید و
زمانه در دست جنایتکارانی است که اگر حداقل شرفی هم داشته باشند به بهایی
اندک می فروشند تا حقیقت را کتمان کنند و وجود عاری از شرم و شرف خود را با
پول جایگزین سازند.
این جنایتکار جنگی بازنشسته که با گرفتن پولهای کلان از مریم عضدانلو دوران
بازنشستگی خود را هم با بیزینس می گذراند، مدعی است که دولت عراق به
مجاهدین آب مناسب و غذا و سوخت کافی برای ژنراتورهایشان نمی رساند!!!! اول
از همه باید از ایشان پرسید چنین اطلاعاتی را از کجا بدست آورده ای؟ آیا تو
نمی دانی که مجاهدین جز دروغگویی هیچ در چنته ندارند؟ آیا مابقی سرهنگهای
مربوطه که جایگزین تو شدند خود به این واقعیت معترف نبودند که دروغگوتر از
سران مجاهدین را ندیده اند؟ ای کاش از سرهنگ وودساید می پرسید این افراد در
دروغگویی تا چه حد خبره شده اند چون این سرهنگ در این حد انسانیت خود را
حفظ نموده بود که درد زندانیان تیف را درک کند و جهت وصل آنها به سازمان
ملل تلاش کند. و اما توضیحاتی که لازم است در ارتباط با گفته های این
جنایتکار جنگی ذکر کنم:
در مورد آب آشامیدنی به مدت 25 سال است که مجاهدین آب تصفیه نشده را
از شط پمپاژ کرده و در داخل اشرف تصفیه و مورد استفاده قرار می دهند و چیز
جدیدی اتفاق نیفتاده است و همیشه هم به ساکنان اشرف گفته می شد که بهترین
آب تصفیه شده را در اختیار داریم (و البته من از جزئیات آن مطلع بودم چون
به مدت یکسال امور فنی این تصفیه خانه را پیگیری می کردم و اینرا هم می
دانم که رجوی از آبهای تصفیه شده خارجی استفاده می کرد در حالی که تصفیه
خانۀ اشرف بشدت کهنه و فرسوده و آب آن بشدت غیربهداشتی شده بود و شکایت
مستقیم من به خانم ماندانا بیدرنگ که مسئولیت تصفیه خانه را بردوش داشت به
جایی نرسید و هیچ رسیدگی در این رابطه نمی کردند چون نمی خواستند برای
سلامت اعضای اشرف پول اضافی صرف کنند).
اما گیریم که این خبر صحت داشته باشد، در اینصورت مارتین وسلی باید پاسخ
بدهد که چرا در دوران ریاست ایشان بر کمپ جداشدگان که یک بازداشتگاه نیمه
مخفی اسیران جنگی محسوب می شد، وضعیت آب کمپ تا به این حد غیراستاندارد بود
و تا مدتهای طولانی در گرمای حدود 60 درجه تابستان عراق روزانه تنها 4 بطری
آب به هر جداشده داده می شد که برای آشامیدن و لباسشویی و شستن دست و صورت
و حتا استحمام باید از همان چند لیتر آب استفاده می کرد به حدی که چندین
نفر حالشان بد شد که به خاطر جلوگیری از افتضاحات آینده ناچار دو بطری دیگر
هم به آمار اضافه نمودند؟ به چه علت در دوران صدارت مارتین وسلی نیروهای
جداشده از داشتن آب برای استحمام محروم بودند و تنها هر دو روز یکبار در آن
هوای بشدت داغ و خاک آلود، فقط 5 دقیقه اجازۀ استحمام با یک باریکه آب که
مستمر هم قطع می شد داشتند؟ چرا افراد را بخاطر اعتراض به شرایط استحمام و
آب آشامیدنی روانۀ سلولهای انفرادی می کردند که نمونه های آن بسیار بود که
شخص را با بدن کف آلود به انفرادی منتقل می کردند.
آیا سرهنگ مارتین می تواند در یک دادگاه جنایتکاران جنگی پاسخگوی این
عملکردهای خودش باشد؟ مگر این سرهنگ بازنشسته صدها نفر را از حداقل امکانات
زندگی محروم نساخته بود؟ آیا ایشان فراموش کرده که به مدت یکسال به صدها
نفر اعضای کمپ سه وعده «جیره جنگی» می داد در حالیکه این نوع غذا به گفتۀ
پزشکان متخصص خودشان برای بیش از چند روز ممنوع بود؟ آیا خود سربازان
آمریکایی به خاطر این مسئله ناراحت نبودند؟ (خود من بخاطر سوء تغذیه و
نداشتن غذای مناسب بشدت ضعیف شده بودم به حدی که امدادگر آمریکایی هم نگران
حال من شده بود و از من خواهش می کرد اگر نمی توانم این غذاها را بخورم
حداقل کمی کیک بخورم که به او گفتم آخر تا چقدر وقت می توان به جای غذا از
این کیکهای کهنۀ جنگی استفاده کرد؟). آیا سرهنگ مارتین فراموش کرده که همان
جیره جنگی ها هم هر از مدتی با جیرۀ بدتری تعویض می شد تا ما را تنبیه جمعی
کنند؟ آیا وی فراموش کرده است که وقتی خودش بهترین غذاها را در رستوران می
خورد ما چه دردی می کشیدیم؟ آیا فراموش کرده است که انبوهی غذاهای مختلف
بسته بندی شده را دور می ریختند ولی حاضر نمی شدند همان را به افراد کمپ
بدهند؟ آیا فراموش کرده که وقتی خودش در اتاقهای استاندارد استراحت می کرد
اعضای جداشده در چه وضعیت بدی زندگی می کردند و در چادرهایی بودند که
زمستانها سرد و تابستانها بشدت گرم بود؟ اینها همان امکاناتی است که این
جنایتکار مدعی است خودش و مجری بی بی سی از آن برخوردارند و دولت عراق از
ساکنان اشرف دریغ کرده است!!! تا چه حد این شخص شرافت را زیر پا گذاشته
است؟
درست در همان زمان، سران مجاهدین مدام این سرهنگ طماع را به میهمانی دعوت
می کردند و ضمن دادن هدایایی گرانبها به اسم ارتش آزادیبخش، اطلاعات نظامی
ایران را هم ما به ازای سختگیری بیشتر نسبت به جداشده ها به او تحویل می
دادند تا دیگر اعضای مجاهدین از ترس دست به فرار نزنند.
مارتین وسلی در پاسخ به توضیح مجری که می گوید با تعدادی از ساکنان پیشین
کمپ گفتگو داشته است که می گویند در کمپ به آنها اجازه تماس با خانواده
داده نشده است و تنها ارتباط آنها با خارج تلویزیون سیمای آزادی بوده
است... و آیا آنها با دنیای خارج ارتباط دارند، با منحرف کردن اصل قضیه می
گوید: وقتی من آنجا بودم آنها می توانستند هرچه می خواهند از من بپرسند، و
وضعیت ارتباطی در عراق در آن زمان خیلی ضعیف بود. در مورد اینکه آیا آنها
کاملاً تحت کنترل بودند باید بگویم که هر عضو این کمپ اگر می خواست با ما
صحبت کند و یا کمپ را ترک کند کاملاً آزاد بود!
عجیب است که این سرهنگ جنایتکار فراموشش شده که چگونه اکثریت مطلق نیروها
با فرار خود را به تیف می رسانیدند و مدعی شده که هرکس می خواست می توانست
برود از ایشان سوآل کند و یا کمپ را ترک کند!...
آیا اگر چنین ادعایی صحت داشت، نیازی بود که صدها نفر از نزد مجاهدین فرار
کنند و خود را به تیف برسانند؟ این سرهنگ جنایتکار تصور می کند که با دسته
های کوران و ابلهان طرف است... اما پولهای کلان مریم رجوی او را به کتمان
حقایق و دروغگویی وادار کرده است. آمار حدود 800 نفری جداشدگان که بیش از
70 درصد آنان با فرار خود را به تیف رسانیدند، بینه ای است بر دروغگویی این
سرهنگ بازنشسته. ضمن اینکه آن درصد از نیروهایی که توسط خود مجاهدین به
آمریکاییها تحویل داده شدند، در زمانی بود که بناگاه رجوی خود را با صدها
معترض مواجه دید که همگی قصد جداشدن داشتند و اگر آنها را تحویل نمی داد
مناسبات تشکیلاتی خودش را در معرض آسیب شدیدتر قرار می داد برای همین ناچار
شد برای خروج از بحرانی که او را فراگرفته بود کمتر از دویست نفر را به مدت
دو سه هفته به تیف منتقل نماید تا جلوی شورش گرفته شود و فرصتی برای زد و
بند با آمریکاییها پیدا شود.
در پایان این مصاحبه، وی ضمن اقرار به اینکه مجاهدین از سال 2003 با آمریکا
همکاری داشته اند اعتراف می کند که آنها با میانگین سنی 50 سال بدرد
استفادۀ نظامی نمی خورند و مجاهدین از آن پس «منبع» خوبی برای شناخت دولت
افراطی ایران بوده اند و به همین خاطر وی از آنان حمایت می کند.
در واقع مارتین وسلی به صراحت اعتراف می کند که رهبران مجاهدین تنها برای
فروش اطلاعات کشورشان به آمریکا دارای ارزش و اعتبار هستند و باید از آنان
حمایت کرد!
آیا بهتر از این می توان وطنفروشی مریم و مسعود رجوی را در معرض قضاوت و
دید جهانیان قرار داد؟
باید دید که چه عواملی باعث شده رجوی ناامید از حمایت مردم خودش، به سوی
این سیاستمداران و نظامیان پیر و از کار افتاده روی بیاورد و دست بدامان
ابرقدرتهایی شوند که به کمتر از برده شدن ملت ایران رضایت نمی دهند.
حامد صرافپور
2 فوریه 2012
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر