*پاره ای از کالاهای ممنوع که صدام ممکن بود از آن ها بمب بسازد این ها بودند: برنج، کتاب،نوار زخم بندی.. تحریم هوشمندانه یک حقه بازی تاکتیکی بود که نطفه تبعیض وجنگ قومی در آن بسته شد و با این که سهم نفت بیشتری به کردها داد و عرب ها را مورد ,تنبیه دسته جمعی, قرار داد، اما در حق همه جنایت کرد: کرد و عرب، شیعه و سنی….

http://www.roshangari.net/
روشنگری. این روزها مقامات جمهوری اسلامی و دولت آمریکا، در تملق گویی از مردم ایران گوی سبقت را از هم ربوده اند. در کشورهای غربی مثلی است که می گوید قهوه ای که در کلیسا به شما میدهند برای این است که بتوانید دستورات خدا را هضم کنید. اما دستوری که این خدایان ارتجاع در برابر ,ملت بزرگ، شجاع، بیدار، مقاوم و مصمم و مومن ایران, گذاشته اند، چنان فاجعه بار و زهر آگین است که با هیچ تمهیدی نمی توان آن را برای ,ملت کهن، آزادی خواه و دارای سابقه تاریخی درخشان, قابل هضم کرد.
نسخه ای که آن ها فعلا برای مردم ایران پیچیده اند تحریم اقتصادی است که در طرح آمریکا از مداخله نظامی و پاره پاره کردن ایران جدا نیست.[۱]دو طرف با منتهای ریاکاری تلاش می کنند عواقب تحریم اقتصادی و جنگ رااز مردم ایران پنهان کنند. یکی وعده میدهد امپراتوری بزرگ کورش را به کیک زرد مجهز کرده و حالا می رود که استوانه های زنجیره ای غنی سازی را بر غنایم داریوش بیفزاید و برای عواقب این کار یعنی تحریم و جنگ هم تدارک دیده است. دیگری وعده میدهد که گوش به زنگ باشید به زودی ,دمکراسی, را در بسته بندی آماده با مارک دفتر امور خاور نزدیک وزارت خارجه آمریکا به ریاست خانم الیزابت چنی به شما تحویل خواهیم داد. از تحریم اقتصادی و جنگ هم اندیشناک نباشید که فقط رژیم را زیر ضرب قرار میدهد و نه شما را.
در پشت این هیاهوی فریبکارانه، جمهوری اسلامی به ,نقش بازدارنده, سیاست مخاصمه جویی خود امید بسته و دولت آمریکا به فکر تبدیل شکست عراق به پیروزی یا لااقل خنثی کردن عواقب این شکست است. هردو طرف به این امید هستند که اگر در بازی فاجعه بارشان پیروز شوند، به بزرگ ترین غنیمت دوران، یعنی سروری دایم بر ایران دست یافته اند و با این انگیزه چنان نیروی تخریبی مهیبی را به راه انداخته اند که اگر عوامل دیگر مانع نشود، فاجعه ای به بار خواهد آمد که ممکن است حتی برپا کنندگان اصلی مهلکه و خود آمریکا هم نتوانند دامن خود را از شعله های آن مصون نگه دارند.
صدام حسین وقتی که سودای تسخیر کویت را در سرکرد، به مردم عراق وعده میداد که دلارهای بادآورده ی نفتی شیخ های خوشبخت را در توبره کرده و با آن ها امپراتوری پر افتخار بابل را روی ویرانی های باقی مانده از هشت سال جنگ با ایران بسازد. دیکتاتور ابله امیدش به چراغ سبز آمریکا بود که یک بار هم مرد بی عقل را روانه نفت های جنوب ایران کرده بود. آمریکا وقتی که سودای تسخیر عراق را در سر کرد، دست رد به سینه همه یاران قدیمی زد تا تمام عراق را با نقشه جغرافیا و نفت و دولتش یک جا و تنها تصاحب کند. امیدش به نفرت مردم عراق از دیکتاتور بود و انتظار داشت ,دمکرات, های بسته بندی شده اش با اسکورت سربازان اشغالگر در میان هلهله شادی مردم فاصله فرودگاه تا کاخ سبز صدام را از روی فرش قرمز بپیمایند.
چیزی که هیچ جنگ سالاری نمی خواهد در مقابل دیگران اعتراف کند این است که شروط جنگ را طبیعت جنگ تعیین می کند و نه جنگ سالار. به همین جهت است که جنگ سبعانه ترین خصلت های دولت ها و انسان راپیش می کشد. به همین جهت است که بمب ها و بولدوزرهای آمریکایی اسکلت مرده های ۸۰۰۰ ساله مزوپتامیا رااز اعماق خاک بیرون کشیدند و به خون تازه و تکه های له شده ی گوشت مردم بی دفاع بغداد و حله و سامره آراستند و بعد کلنل نیروی دریایی آمریکا گفت ,دلم می خواست پوزش بخواهم، اما…,[۲] به این جهت است که جنگ دختر شنگول و بی گناه آمریکایی را دوش به دوش اسدالله لاجوردی قرار میدهد تاکنار انبوه تلمبار شده ی قربانیان شکنجه با علامت پیروزی عکس یادگاری بگیرد.
این طبیعت جنگ است که جنگ سالار را وادار می کند هر نیروی مقاومت پیش بینی شده و پیش بینی نشده و هر مانع پیروزی را باخشونت و سبعانه بکوبد، قربانی بدهد وهرچه بیشتر، هرچه بیشتر قربانی بگیرد. واین طبیعت سیاست جنگی و مخاصمه برانگیز آمریکا و جمهوری اسلامی است که اکنون ,ساتور بی صدای قتل عام, یعنی تحریم اقتصادی را بر سر مردم ایران آویزان کرده است.
اما اگر عواقب رویارویی فاجعه بار آمریکا و رژیم برای برپاکنندگان آن هنوز روشن نیست، نتایج شوم آن برای مردم زیر آفتاب روشن قرار دارد و هرکس که نخواهد چشم خود یا چشم مردم را بر آن ببندد، بوضوح می تواند آن را ببیند.
بعد از جنگ عراق، گوشه پرده ها در مورد عواقب جنگ برای مردم اندکی بالا رفته است. کافی است به یاد بیاوریم که منابع آمریکایی خبر دادند ارتش آمریکا ۱٫۵۰۰٫۰۰۰٫۰۰۰ گلوله برای مصرف سال ۲۰۰۵ خریداری کرد. یعنی ۵۸ گلوله! برای هر فرد عراقی اعم از کودک یا بزرگ سال.[۳]
اما عواقب تحریم اقتصادی چیست؟ و اساسا ,تحریم هوشمندانه, که برنامه آن برای ایران در حال تنظیم و اجراست به چه معناست؟ در این مورد هنوز حقایق، پشت پرده ضخیمی از سکوت و ریاکاری مخفی مانده است.
در این مقاله تاکتیک ,تحریم هوشمندانه, را که در عراق به اجرا در آمد مورد بررسی قرار میدهیم. با این تاکید که آنچه در این مقاله آمده تنها نگاهی گذرا به فاجعه ای است که قبل از نشستن آن یک میلیارد و نیم سرب داغ در پیکر ملت عراق و فرود آمدن بمب ها و راکت ها، جامعه عراق را به معنای واقعی کلمه لت و پارکرد.در حقیقت زخمی که امروز سرباز کرده و به صورت جنگ فرقه ای تمام عیار، سراسر عراق را از خون عراقی که به دست عراقی ریخته میشود پوشانیده، نه در مارس ۲۰۰۳ و باحمله نظامی، بلکه در ۶ اوت ۱۹۹۰ با تصویب اولین قطعنامه تحریم اقتصادی عراق بر پیکراین ملت نشست.
تحریم هوشمندانه عراق: آغازی هدفمند برای یک برنامه بدفرجام:
چنین القاء می کنند که تحریم هوشمندانه، نوعی از تحریم است که فقط به رژیم صدمه می زند، نه مردم. این درست نیست. تحریم های محدود وجود دارد که تازه آن ها هم اگر فقط محدود به تجهیزات نظامی نباشند، در هر حوزه دیگری که اعمال شوند، بازهم عواقب آن ها دامن مردم را می گیرد. امامساله این است که ,تحریم هوشمندانه, یک اصطلاح ویژه و یک تاکتیک ویژه در استراتژی آمریکایی است. این حقیقت دارد که اروپا یی ها، روسیه، چین و بسیاری از کشورهای دیگر جهان با روشی از تحریم که مورد نظر آمریکاست، موافق نبودند و نیستند، اما واقعیت این است که در نظام جهانی، در نهادهای مدیریت آن و در سیستم اقتصاد جهانی آمریکا دست بالا را دارد واز ابزار مهمی برای غلبه بر موانع وتحمیل شرایط و پیشبرد سیاست خود برخوردار است. در مورد عراق هم اختلافات زیاد، و دامنه مخالفت ها بسیار گسترده تر از مورد ایران بود. تمام نیمه دوم دهه ۹۰ در کشورهای اروپا از جمله سوئیس، سوئد، آلمان کنفرانس هایی با حمایت دولت ها در سطح بالا تشکیل شد وبرنامه ریزان دولتی و متخصصان از آکادمی های معتبر در آن ها شرکت کردند و طرح های گوناگون برای تحریم های ,هدفمند, شامل ممنوعیت مسافرتی رهبران، بستن حساب های آنان و محدود کردن اعتبارات مالی معین همراه با فشارهای دیپلوماتیک ارائه شد که برخی مورد موافقت جمعی قرار گرفت و حتی وارد قطع نامه های شورای امنیت نیز شد، اما همان طرح ها هم بعد از تصویب به تاکتیک ,تحریم هوشمندانه, تبدیل شد و در مورد عراق به اجرا در آمد.
,تحریم هوشمندانه, [smart sanctions]،مثل ,بمب هوشمندانه, [Smart bombs و intelligent wapen] یا , خلقت هوشمندانه, [intelligent design]از جمله اصطلاحات ویژه نومحافظه کاری است که حالا یک فرهنگ لغات خلق کرده است. در این ,فرهنگ جادوگر,، ارزش های مثبت و اصطلاحات مبین آن ها، وقتی به فرزندخواندگی نو محافظه کاران در می آیند، ناگهان به عفریتی تبدیل می شوند که نقاب فرشته بر چهره دارند.
,بمب های هوشمند, قرار بود آدرس دقیق بگیرند و بدون یک میلی متر انحراف فقط هدف نظامی را بزنند. اما دیدیم با دقت میلیمتری و آگاهانه بیمارستان ها و تصفیه خانه ها را هدف گرفتند و یا ناآگاهانه و به خاطر کاهش خطرجانی برای خلبانان، یا جلوگیری از سقوط هواپیمای بدون خلبان یا به خاطر اشتباه جاسوسانی که گرا میدادند سرانجام سر از مجالس عزا و عروسی شهروندان غیرنظامی درآوردند و حالا چنان رود خونی در عراق جاری ساخته اند که فرات را در سایه قرار داده است. ,خلقت هوشمند, که حالا در آموزشگاه های آمریکا تدریس می شود، ادعاداشت می خواهد علم را از قید اجبار و القاء و تک صدایی آزاد کند، اما در عمل با مخ جنتی و مصباح یزدی به جنگ تئوری تکامل داروین رفت. تعدادی دیگر از اصطلاحات این فرهنگ لغات را هم همه شنیده ایم: رهایی یعنی اشغال، دمکراسی یعنی بازگشت به جنگ های خونین قبیله ای دوران آقا محمد خان قاجار و سازش ها ی مبتنی بر ائتلاف های طایفه ای و تروریست پروری و باج بگیری و دلار و…
آنچه ,تحریم هوشمندانه, خوانده میشود، به مثابه ,حقه, تاکتیکی ۶-۵ سال بعد از تحریم گسترده عراق وضع شد و هدف آن ظاهرا تخفیف آلام مردم عراق بود، اما در عمل به ادامه تحریم ها انجامید و بعلاوه ابزار نیرومندی به دست آمریکا داد تا به شرحی که در زیر خواهد آمد مبنای ,عراق نوین, یعنی عراق پاره پاره خونین آلود را بوجود آورد که در چشم انداز نزدیک غیر قابل ترمیم و غیر قابل آزاد شدن می نماید.
ایده آمریکایی
تحریم جامع: برنامه تحریم جامع عراق چهار روز بعد از حمله صدام به کویت و طبق قطع نامه ۶۶۱ در ۶ اوت ۱۹۹۰ تصویب شده بود.
پایه قانونی آن فصل هفت منشور سازمان ملل بود که هدف تحریم را ,وادار کردن رژیم صدام به رفتارهای معقول و بازگرداندن او به جامعه بین المللی, و تامین امنیت جهانی اعلام می کرد.
این البته از افسانه پردازی های معمول شورای امنیت بود و چنانکه میدانیم آمریکا نه فقط مانع هرنوع ,رفتار معقول, دولت صدام شد، بلکه ۱۳ سال تمام از پرداخت حق عضویت عراق به اوپک و سازمان ملل جلوگیری کرد و در مورد سلاح های کشتار جمعی و بقیه مسایل نیز با سازمان های بین المللی و ماموران آژانس اتمی سازمان ملل و دولت ها و سرانجام با خود شورای امنیت سازمان ملل در افتاد و خود بطور غیرقانونی اقدام به حمله نظامی به عراق نمود.
هدف غیرقانونی و ضمنی تحریم توسط آمریکا ,تغییر رژیم, اعلام شد و چنین تبلیغ کردند که هدف ,وادار کردن نیروهای دمکرات به خیزش علیه صدام و سرنگون کردن او و استقرار دموکراسی در عراق, است. اما در همان نخستین سال تحریم جامع وقتی کردها در شمال و شیعه ها در جنوب همزمان علیه صدام به شورش برخاستند، آمریکا عملا راه سرکوب خونین شورش و عملیات انتقام گیرانه بعدی صدام بویژه علیه شیعه ها را گشود. این مساله را به سیاست ویژه بوش پدر نسبت داده اند. اما واقعیت این نبود. آمریکا خواهان هرنوع سرنگونی رژیم صدام نبود. آن زمان نه تنها در میان شیعه ها، جمهوری اسلامی به خاطر عواقب جنگ ۸ ساله از آمریکا پیش بود، بلکه احزاب کرد هم هنوز تحت قیمومت کامل آمریکا در نیامده بودند و سرنگونی صدام میدان فراخی برای سازماندهی از پائین می گشود. آمریکا دوام حکومت صدام را بر گسترش جنبش از پائین ترجیح داده بود. آمریکا در دوره ۱۳ ساله تحریم و ,جنگ خاموش, شرایط را برای سرنگونی به شیوه مطلوب خود آماده کرد، یا لااقل چنین تصور می کرد.
به هرحال منظور از بازگشت به رفتارهای بین المللی را خروج صدام از کویت اعلام کردند. بعد هدف تبدیل شد به از بین بردن این بخش یا آن بخش از قوای نظامی، مثلا موشک هایی که سرداران صدام مثل سرداران خامنه ای به رخ می کشیدند. بعد تبدیل شد به از بین بردن سلاح های کشتار جمعی و این یا آن درخواست نامفهوم و قابل هرگونه تعبیرو تفسیر از قبیل: تحریم هنگامی برداشته خواهد شد که صدام ,از همه نظرو بطورکامل,! همکاری کند. همکاری به کمال و از همه نظر البته دیگر بحث فنی یا حتی سیاسی نبود تا بتوان آن را تحت نظارت آژانس یا سازمان ملل قرار داد و می توانست بحث فلسفی یا روانشناسانه هم باشد. اهرم اجرایی برای اعمال این تصویب نامه ها، همیشه و تا به آخر تنگ کردن حلقه به گردن مردم باقی ماند.
عواقب ,تحریم جامع, چنان بود که در سندی تحت عنوان ,آینده تحریم, که توسط کمیته ویژه مجلس عوام انگلستان تهیه شد نویسندگان نتیجه گیری کردند: , مشکل بتوان تصور کرد دیگر در آینده سازمان ملل تحریم های جامع را در مورد کشوری تصویب کند. در جهان به هم پیوسته چنین تحریم هایی خیلی درد آوراست. هرقدر استثنا و ملاحظه در نظر گرفته شود، واقعیت این است که تحریم جامع قدرت را در دست نخبگان حاکم متمرکز می کند. سازمان ملل اعتبارش را از دست خواهد داد اگر از یک طرف خود را مدافع حقوق فقیران بخواند و از طرف دیگر فقیران را، حتی بطور غیر مستقیم، فقیرتر کندو [۴]
آغاز تحریم هوشمندانه: در اثر فشارها و اعتراضات و بویژه به خاطر اختلاف منافع قدرت ها و دولت های همسایه عراق مخصوصا ترکیه و اردن که از تحریم ها متضرر میشدند، سرانجام قدرت های بزرگ با ,تحریم های هدفمند, موافقت کردند که ظاهرا هدف آن رهبران و نه مردم بود و در این رابطه شورای امنیت طرح نفت برای غذا را به عنوان چاره موقت در ۱۲ آوریل ۱۹۹۵ تصویب کرد که صدام بعد از یکسال مخالفت سرانجام با آن موافقت نمود وطرح در ۶ ماه مه ۱۹۹۶ به اجرا گذاشته شد. علت مخالفت صدام را در تعقیب ماجرا می توان دریافت. این مصوبه هنوز ترکیبی بود از سیاست آمریکا برای تداوم تحریم جامع و تلاش های بین المللی علیه تحریم ها برای کاستن از آلام مردم.
بالاخره از تمامی مباحثات و جدال ها بر سر تحریم، طرح ,تحریم هوشمندانه, در ۱۲ نوامبر ۱۹۹۷ طبق قطع نامه ۱۱۳۷ سازمان ملل تصویب و بعد از تغییراتی به وسیله قطع نامه های ۱۳۸۲ و ۱۴۰۹ به قانون تبدیل شد. براساس سندی که بیش از ۱۰ سازمان غیر دولتی با همکاری سازمان نجات کودک انگلیس در اوت ۲۰۰۲ تهیه کردند، سرانجام این ایده آمریکایی تحریم بود که تحت عنوان ,تحریم هوشمندانه, در شورای امنیت رسمیت یافت.
این سند که در این مقاله تحت عنوان,گزارش تحریم عراق, مکرر به آن مراجعه خواهد شد[نشانی فصل ها جداگانه داده شده است که مراجعه به آنها آسان باشد]، با منابع و منضماتش، گزارش جامعی از تاریخچه تحریم عراق و تمام قطعنامه ها و مواضع و اختلافات دولت های بزرگ در سازمان ملل و شواهد مربوط به نتایج عملی تحریم به دست میدهد. در نگاه به این اسناد نخستین نکته ای که چشم خواننده ایرانی را به خود معطوف می کند، شباهت غریب روند تصویب برنامه و اختلافات بین دولت ها با آنچه است که اکنون در مورد پرونده هسته ای رژیم جریان دارد. گویا سناریوی قبلی مطابق شرایط جدید از نو نوشته شده و در دست اجراست.[۵]
کالین پاول وزیر خارجه وقت آمریکا، ۴ سال بعددر اوایل سال ۲۰۰۱ در یک اجلاس کنگره در مورد هدف بلافصل و تاکتیکی ,تحریم هوشمندانه, و برنامه ,نفت برای غذا, چنین اعتراف کرد:
, بنابراین [ تحریم هوشمندانه] اقدامی برای تخفیف تحریم نبود. تلاشی بود برای نجات سیاست تحریم که در حال منسوخ شدن بود. ما کشف کردیم در هواپیمایی هستیم که رو به سقوط می رود، و کاری که کردیم و کاری که داریم می کنیم این است که آن را از سقوط نجات داده و در ارتفاعی قرار دهیم که بتواند خود را حفظ کرده و ائتلاف را دوباره به گردآن بازگرداند., [۶]
تحریم جامع در حال فروپاشی بود. حتی نماینده کانادا در سازمان ملل زبان به شکوه گشوده بود که سیاست جامعه جهانی به این معنا نیست که منافع بزرگ ترین قدرت جهان به سیاست ما تبدیل شود. تحریم از همه سو شکسته می شد و همه به بازار قاچاق صدام هجوم آورده بودند تا مفت نفت بخرند و گران و بنجل کالا بفروشند. تا این جا تحریم هوشمند یک تاکتیک بود برای جلب توافق ,جامعه جهانی , و ادامه تحریمی که کمیته برگزیده انگلیس گفته بود دیگر در جهان اعمال نخواهد شد. استراتژی چنانکه بعد خواهیم دید از طریق تحمیل سیاست آمریکا بر جامعه جهانی و کنترل آمریکا بر برنامه تحریم به اجرا در آمد.
هر ۱۵ کشور زیر قطعنامه جدید را امضا کرده بودند. هرچند بعد کشورهای کوچک در کریدورها ناله کردند که ۵ قدرت اصلی ساخت و پاخت کرده اند و قطع نامه، میل قلبی آن ها را بازتاب نمی دهد. به هر حال رای این کشورها را همیشه میتوان از طریق رشوه یا ارعاب یا اجبار و یا ملاحظه به دست آورد. اما در مورد صحت ادعاهای این کشورها اندکی پائین تر خواهیم دید چگونه سهم آن ها در همان دوره تحریم از سهم غذا و داروی عراقی که در خون و گرسنگی دست و پا می زد، پرداخته شد.
مکانیسم اعمال تحریم خود درس های بزرگی برای درک شرایط جهانی و عواقب سیاستی که جمهوری اسلامی در پیش گرفته دارد. اما فعلا به موادی از برنامه ,تحریم هوشمندانه, بپردازیم که نتایج استراتژیک داشت و تصویر روشنی از ترکیب سه تایی: تغییر رژیم، مداخله نظامی و تحریم، که هر سه در متن ,برنامه ایران, هم در دستوردولت آمریکاست، به دست میدهد.
تحریم هوشمندانه: تنگ کردن ریسمان به گردن مردم
در ,گزارش تحریم عراق, آمده است: ,تحریم هوشمندانه، دارای چهار ستون پایه است که از طریق آن ها ویرانی زیر ساخت اقتصادی عراق ادامه یافته است., این چهار ستون عبارت بودند از:
یک، هدف قرار دادن مردم و نه حکومت. دو، خارج کردن کنترل نفت از دست دولت عراق. سه، کنترل واردات عراق و ممانعت از ورود کالاهای کلیدی برای ساختارهای زیربنایی کشور. چهار، جلوگیری از سرمایه گذاری خارجی در کشور و انجماد دارایی های خارجی آن.
[۷]
از این چهار پایه سه تای آن ها توسط خود طرح ,تحریم هوشمندانه,، که با تایید شورای امنیت وجهه قانونی پیدا می کرد، قابل اجرا بود و یکی، یعنی دومی به اجرای دو طرح دیگر نیازمند بودند که هردو از نظر مقررات بین المللی غیرقانونی بودند، ولی آمریکا و انگلیس آن را به اجرا گذاشتند: یکی طرح ,تغییر رژیم,، دومی بمباران ها به کمک طرح ,منطقه پرواز ممنوع,”no fly zone”.در این دومی علیرغم غیر قانونی بودن دیگر قدرت های ناتو نیز شرکت کردند.
چنانکه می دانیم بخش هایی ازهر دو طرح غیر قانونی، اکنون از طریق سازمان دادن نیروهای تحت الحمایه بویژه در مناطق مرزی و کشمکش های ایجاد شده توسط آن ها و نیز در سطح عمومی و تحت عنوان اتحادها یا جبهه های ملی یا دمکراتیک، در مورد ایران در دستور است و میلیون ها دلار برای ایجاد تلویزیون ها و رادیو ها و سایت های وابسته توسط گروه های تحت الحمایه اختصاص داده شده است. اما فعلا به پایه اول یعنی هدف قرار دادن مردم به جای رژیم بپردازیم که محکی است برای ارزیابی ادعاهای کنونی که هدف تحریم رژیم جمهوری اسلامی است نه مردم ایران.
براساس طرح تصویب شده در سازمان ملل، برای هر عراقی در سال ۱۱۳ دلار در نظر گرفته بودند.[ در اسناد مختلف، ارقام اندکی تفاوت می کند که به علت بالا رفتن بهای نفت در بازارهای جهانی در طول سال های تحریم است و البته با بالارفتن بهای کالاها جبران میشد] فون اسپانک که بعد از اعتراض و استعفای دنیس هالیدی به جای او به عنوان مسئول کمک رسانی سازمان ملل منصوب شد: ,پس از ورود به عراق و مشاهده آن چه که دید شوکه شد,. او در گزارش به مسئولانش در حالی که به شدت آشفته بود گفت: ,از شما سوال می کنم؟ نفری ۵۰ سنت برای هرشخص در روز؟ و این رقمی است برای همه چیز، از برق تا فاضلاب… بدیهی است که این مطلقا، مطلقا ناکافی است., روشن است که این حتی رژیم مرگ تدریجی هم نبود. تقبل مرگ گروه عظیم بی چیزان و افزودن بر ثروت گروه نخبگان بود.
کفتارها و گوشت قربانی
اما این هنوز همه ماجرا نبود. از رقم ۱۱۳ دلار سالیانه برای هر نفر که در برنامه نفت برای غذا تنظیم شده بود، ۳۰ درصد به نهادی به نام ,کمیسیون خسارت سازمان ملل, اختصاص می یافت. بر اساس محاسبات سال ۲۰۰۲ درآمدی که از فروش نفت به کمیته تعیین خسارت پرداخت شد، تقریبا برابر پولی بود که به غذا و داروی همه مردم عراق پرداخت شدو توجه کنید: بنا بر داده های این کمیسیون حدود ۱۶ میلیارد دلار این خسارت، به حدود یک میلیون و نیم کارمند و کارگر شاکی پرداخت شد . حکومت ها، کورپوراسیون نفت کویت و وزارت خانه های دیگر این شیخ نشین ثروتمند، ۲۹۰ میلیارد دلار ادعای خسارت کردند که کمیسیون اعتبار آن را به رسمیت شناخت.۷۰ درصد این رقم منحصرا از طرف کویت بود که هیچ مساله انسانی نداشت . اما در صدها و ارقام را رها کنید وبه آنچه در عمل به دست مردم رسید بپردازید، و می بینید نفتی که برای تامین غذا و داروی تمام مردم عراق تخصیص دادند، درعمل به زحمت می توانست با ,نفتی, که به گلوی شیوخ نفت خوار کویت و البته شرکت های نفتی بین المللی شریک آن ریختند برابری کند.
گزارش تحریم عراق می گوید این بدترین نوع خسارت بگیری در تاریخ بعد از صلح ورسای بود و یادآوری می کند براساس تجربیات بین دو جنگ اول و دوم، دولت های پیروز، آلمان و ژاپن را متعهد به پرداخت غرامت نکرده بودند.[۸] ,طرح هوشمندانه,، قربانیان صدام در عراق، یعنی شهروندان عادی را موظف می کرد در بدترین شرایط زندگی خود و از بودجه ای که برای زنده نگاه داشتن آن ها کافی نبود، نه تنها خسارت قربانیان بی چیز تجاوز صدام به کویت را بپردازند بلکه ثروتمندترین شیخ نشین جهان را نیز تغذیه کنند. حتی اقدام اول غیرقانونی و علیه کنوانسیون ژنو بود، دومی قابل توصیف و نام گذاری نیست.
و باید توجه کرد: این نه صدام بلکه سازمان ملل بود که مستقیما مامور اجرای چنین سیاست فاجعه باری شده بود. بیهوده نبود که دنیس هالیدی و هانس فون اسپانک در هر سخنرانی با تاسف می گفتند سازمان ملل را از بین برده اند.
اما برداشت به همین محدود نبود. از رقم ۱۱۳ دلار سرانه هر فرد، ۴ درصد نیز برای هزینه آژانس های سازمان ملل مثل آژانس انرژی اتمی، یونسکام، دفتر عراق سازمان ملل،و نیز هزینه استفاده از لوله های نفتی ترکیه برای صدور نفت استخراج شده برداشته می شد.
در مورد حق ترانزیت ترکیه، ۷۰ میلیون دلار برای سه ماه در همان اولین برنامه نفت برای غذا منظور شد.[۹]البته ترکیه که به خاطر خسارت میلیاردها دلار در اثر بسته شدن مرز تجاری با عراق به شدت شاکی بود، مزد بزرگ خود را با کسب حق کشتار کردها توسط ارتش بدون یک کلمه اعتراض آمریکانیزگرفته بود.
در مورد ۲٫۵ درصد برداشت برای هزینه های اداری برنامه غذا برای نفت، آقای اد چاوEd Chow که از مدیران شرکت شورون بود وبعد ازآن به خدمت موسسه کارنگی درآمد، دریک سخنرانی برای مدیران شرکت ها چنین گفت: ,هیچ تاجر نفتی در هیچ جای جهان نمی تواند امید داشته باشد که به چنین رقم بودجه ای دست یابد. این عظیم است، مطلقا عظیم است. ما داریم از نیم میلیارد دلار درسال صحبت می کنیم. بنا بر تجربه صنعتی خود می گویم برای اقتصاد تنها یک چیز بدتر از دولت ملی است، آن هم آژانس های حکومتی چند ملیتی است. خنده حضار,[۱۰] این سخنرانی درآوریل سال ۲۰۰۳ ایراد شده بود. شرکت های نفتی در آن زمان مایل بودند که اختیار خرید و فروش نفت عراق هرچه زودتر به شرکت های خصوصی چند ملیتی اختصاص یابد.
حقیقت این است که به سازمان ملل خیلی پیش از تهاجم مارس ۲۰۰۳ همان نقشی داده شده بود که شرکت های مقاطعه کار خصوصی بعد از حمله به عهده گرفتند. اگرهم اتهامات سناتورهای آمریکایی که گریبان پسر کوفی عنان را به عنوان گروگان گرفته بودنددرست باشد، قطعا او تنها کسی نبود که با این پول تجارت می کرد. فقط او پدرش دبیرکل بود و می خواستند برای پذیرش طرح اصلاحات مورد نظر آمریکا برای سازمان ملل گوش پدر را بگیرند که بداند کجا ایستاده است.
طبیعتاهم شرکت های خصوصی و هم دو سازمان کرد با سازمان ملل در رقابت بودند و تمایل داشتند حق عملکاری به آن ها اختصاص داده شود، البته نه در بازار آزاد بلکه با اتکاء به لوله تفنگ آمریکا.[مراجعه کنید به منبع قبل]
بعد از برداشت ها از فروش نفت برای غذا، تازه نوبت رقابت برای بردن سهم بزرگ تر از تجارت با دلارهایی می رسید که برای خرید کالای مورد نیاز عراق باقی میماند. از شرکت های بزرگ و چانه زنی بین قدرت ها بگذریم که داستان نفت است و بازار و در این مقاله نمی گنجد و کشمکش های بزرگ بر سر تحریم و جنگ عراق و سیاست دولت ها چه در مورد جنگ و چه در مورد تحریم بر اساس آن تنظیم شد و مشابه آن اکنون در مورد ایران در جریان است.به سهم کوچکترها بپردازیم.
باید مزد رای موافق همسایگان عراق که از تحریم ها شاکی بوده و زیان میدیدند، تحت نظارت برادر بزرگ داده میشد. اردن، امارات، سوریه، مصر، ترکیه که همه به خاطر خسارت ناشی از مسدود شدن تجارت با عراق غرولند می کردند، هم قراردادهای جذابی گرفتند، هم از قاچاق سود می بردند. بخشی از بازار قاچاق را صدام سازمان می داد، اما بضاعت او در این کار بسیار کمتر از برنامه تحریم هوشمندانه ,نفت برای غذا, بود که بازار فوق العاده جذاب و پر کششی بوجود آورده بود. فقط به یکی دو رقم توجه کنید:در یک دوره سه ساله از تحریم هوشمندانه، مصر صادرات خود را از ۱۰۵ میلیون به یک میلیارد، امارات از ۲۴ میلیون به ۵۰۰ میلیون رسانید و ترکیه و سوریه، هم حق ترانزیت گرفتند هم قرار داد های جذاب و هم قاچاق خود را گسترش دادند.[۱۱]
چنین معادلاتی است که در سازمان ملل و در شورای امنیت و یا آژانس سرنوشت قطعنامه ها را تعیین میکند. کشوری که هدف برخورد ویژه قرار می گیرد، بویژه وقتی که آن کشور مثل عراق و ایران روی مهم ترین ذخایر نفت جهان نشسته باشد، مثل شکارنیمه جان شده ای است که کفتارها به آن هجوم آورده باشند. مقاله آقای مصطفی اللباد را در الاهرام هفتگی ۲۶ آوریل ۲۰۰۶ بخوانید. مفسر الاهرام ناخواسته بهتر از هر تحلیل گر بی طرفی از اهداف آمریکا در این نزاع پرده بر میدارد. او پیشنهاد می کند محور ۲+۶ یعنی دولت های عرب شورای همکاری خلیج فارس بعلاوه مصر و سوریه جای ایران ویران شده را بگیرند و برای این که این محور به عنوان متحد آمریکا از قدرت کافی در برابر پیشروی هند و روسیه بعد از سقوط رژیم برخوردار باشد، پیشنهاد می کند مصر برنامه اکنون خفته هسته ای را فعال کند تا لابد به دندان اتمی این محور تبدیل شود.[۱۲] آیا مخالفت با امکان تولید سلاح هسته ای است که این نزاع را برانگیخته و آیا این رژیم جمهوری اسلامی است که هدف نهایی این نزاع است یا هم رژیم و هم سیاست ویرانگر هسته ای اش بهانه ای هستند برای تبدیل ایران به گوشت قربانی و دادن سهم کفتارها؟
بیهوده نیست که یک تحلیل گر الاهرام آقای امیر طاهری را “Prince du jour”رسانه ها خوانده است.[۱۳] مگر نه این که آقای طاهری بطور اخص برای نومحافظه کاران کشورگشا و شیوخ عرب وابسته به آن ها انشاء می نویسد، و بیهوده نیست رسانه هایی مثل اکی AKI که به شیوخ و امیران عرب التفات دارد این قدر فعال شده اند.آقای امیر طاهری در مقاله ای برای تلگراف انگلیس، برای آماده کردن صحنه قتل عام ایران سنگ تمام گذاشته و برای فراخواندن کفتارها سوت میزند و علامت میدهد. اگر مصطفی اللباد بنای پیشنهاد خود را بر دامن زدن به رقابت قومی و نزاع تصنعی و برنامه ریزی شده بین عرب و ایرانی استوار می کند، امیر طاهری به برپا کردن نفاق و جنگ مذهبی متوسل می شود. طاهری از ترس این که مبادا رهبران فتنه جوی جمهوری اسلامی، در ۱۲ روز آخر مهلت شورای امنیت از جنون خود عقب بنشیند و به توقف غنی سازی رضا دهند و با این کار به اختلاف میان قدرت های بزرگ بر سر حمله به ایران دامن بزنند به شیوه ای سخیف و رقت آور به تمام خرافات مذهبی سوگند می خورد و ریشخند تاریخ آنکه درست از همان حربه ای که رژیم جمهوری اسلامی و احمدی نژاد برای تقویت سیاست مخاصمه جویانه خود استفاده می کنند، متوسل میشود تا خوانندگان عرب و انگلیسی زبان خود را متقاعد کند که بوش باید قبل از این که دوره دو ساله حکومتش پایان یابد به ایران با بمب و راکت حمله کند وگرنه احمدی نژاد که خیال میکند در هیات ۳۶ نفره در خلوت امام غایب ظاهر شده، با بمب هسته ای به همه عرب ها و غربی ها حمله خواهد کرد!این مرد سن و سالدار البته می داند دمکرات ها هم در طمع به ایران دست کمی از بوش و سایر جمهوریخواهان ندارند، اما او با سیاست بزرگ به این مفهوم کاری ندارد، شخصا نان محافل و فرقه های نومحافظه کار مسیحی – یهودی را می خورد و روز شمار زندگی اش هم فرصتی برای او باقی نگذاشته تا راهی را که همه عمر پیموده تغییر دهد، پس باید به آنچه فعلا دارد بچسبد. این مقاله او را باید خواند تا متقاعد شد رذالت جمهوری اسلامی بی رقیب نیست و در جبهه محافظه کاران و نومحافظه کاران ایرانی چقدر همتا دارد.[۱۴]
به هر حال صحنه ای را که آقای اللباد برای فروپاشی ایران [ و نه فقط جمهوری اسلامی] تصویر می کند، باید کنار صحنه کشمکش کشورهای همسایه و قدرت های بزرگ برای بردن سهمی از عراق در حال فروپاشی در جریان تحریم اقتصادی بگذاریم تا متوجه شویم اگر آمریکا و رژیم جمهوری اسلامی به خود واگذار شوند، ایران را به سوی چه سرنوشتی سوق خواهند داد.
تحریم هوشمندانه و تجزیه قومی
برداشت مستقیم از سهم نفت برای غذا به هزینه های سازمان ملل و خسارات شیوخ مولتی میلیاردر محدود نبود. یک بخش از مردم عراق باید بیشتر زجر می دیدند. یعنی بخش عرب آن. طرح تحریم هوشمند، نمی توانست فاقد یکی از مشخصه های مهم استراتژی وسیاست ژئوپلتیک معاصر آمریکا باشد: یعنی تفرقه و تجزیه قومی به منظور تبدیل کشورها به ساتراپ نشین های آمریکا. البته شاید آمریکا از آغاز به هیچوجه در فکر تجزیه عراق نبود، اما باید به خاطر داشت که قانون جنگ را جنگ سالار تعیین نمی کند.آمریکا برای پیروزی در این جنگ به تفرقه قومی و مذهبی نیاز داشت و بنابراین از روز نخست و در طرح تحریم هوشمندانه نطفه آن را کاشت.
تبعیض بین شمال، که کرد نشین بود و مرکز و جنوب، که عرب نشین بود، در بطن طرح تحریم هوشمند تنظیم شده بود. به این ترتیب :
یک. ۲۰ درصد از درآمدهای باقی مانده از سهم نفت برای غذا، به سه استان کردنشین شمال اختصاص می یافت، این در حالی بود که جمعیت مناطق کرد نشین حداکثر ۱۳ در صد جمعیت عراق را تشکیل میداد.[۱۵]
نویسندگان ,گزارش تحریم عراق, نوشتند:,۱۳ درصد جمعیت ۱۳ در صد کل درآمد نفت را دریافت می کرد، ولی ۸۷ درصد بقیه ۵۳ درصد آن را, بنا بر تحقیق نویسندگان این گزارش، در ۵ دسامبر سال ۲۰۰۰ برای ساکنان جنوب، سرانه ۴۰ در صد کمتر از ساکنان شمال هزینه شده بود. رقمی که با توجه به رژیم لاغری منظور شده در ,تحریم هوشمند,، تاثیری تعیین کننده پیدا می کرد. هردو منبع این را ,تنبیه توده ای, بخش عرب جمعیت و نقض کنوانسیون ژنو خوانده اند.
دو. در شمال، ۱۰ درصد درآمد فروش نفت به صورت پول نقد پرداخت می شد. جنوب و مرکز مطلقا از دریافت پول نقد که با آن بتوان حقوق کارمندان و هزینه های خدمات عمومی را پرداخت، محروم بودند.
سه.درمتن آئین نامه ها، شروط قراردادهای تجاری برای شمال به نحوی تنظیم شده بود که کیفیت کالاهای دریافتی دارای استاندارد معینی بود، دو بخش دیگراز چنین تضمینی محروم و مجبور بودند هرکالای نامرغوب و حتی غیر قابل استفاده رااز هر منبع تجاری غیرمعتبری بپذیرند.
چهارم. در شمال مدیریت اجرا و هزینه کردن بودجه اختصاص داده شده، به آژانس های سازمان ملل داده شد و در جنوب و مرکزبه دولت صدام، که طبیعتا اولی سالم تر عمل می کرد.[۱۶]
بر موارد تبعیض می توان افزود، ولی همین ها روشنگر است.تبعیض های عمدی به اضافه تخلخل مرزها، هوای مناسب تر، عدم ممانعت ورود کالا توسط آمریکا و عوامل دیگر در جمع باعث شده بود که مردم شمال خوشبختانه فشار کمتری را نسبت به بقیه کشور تقبل کنند، ولی این بدان معنا نبود که مردم کرد از ضربات تحریم مصون ماندند. بنا بر گزارش تحریم عراق، ۶۰ درصد مردم شمال زیر خط فقر زندگی میکردند.[ ۴۰ درصد زیر سرانه سالی ۳۰۰ و ۲۰ درصد زیر سرانه سالی ۱۵۰ دلار]
اما آنچه در این جا تاکید بر آن اهمیت دارد این است که اولا طرح تحریم هوشمندانه آشکارا دو بخش جمعیت را بر اساس محاسبات قومی در برابر هم قرار میداد، ثانیا پول زیاد و حتی غیر قابل جذبی وارد منطقه شمال میشد که مدیریت آن را نه کردهای عراق بر عهده داشتند و نه عرب های آن، بلکه آمریکا از طریق ارگان سازمان ملل آن را کنترل می کرد و رهبران دو حزب کرد واسطه اداره آن بودند. تردیدی نیست که این امر عامل مضاعفی بود برای وابسته شدن رهبران این احزاب به آمریکا و این راز سرپوشیده ای نیست که آقای طالبانی از همان موقع تلاش گسترده ای را آغاز کرد تا همتاهای خود در میان احزاب کرد ایران را متقاعد کند که برنامه اجتماعی وعمومی خود را رها کنند و ,کردایتی, در خدمت اجرای سیاست آمریکا در منطقه را مبنای برنامه سیاسی خود قرار دهند. نه اینکه مسوولیت خطای سیاسی اینان را باید به حساب آقای طالبانی نوشت. آنکه سرشتش پاک و دمکرات است اسفندیار وار از آتش می گذرد. چنانکه یهودیان دمکرات و انساندوست جهان را میلیاردها دلار پول آمریکا و فشار سهمگین دولت اسرائیل نتوانسته بشکند و آن ها همچنان برای برابری ملت ها علیه سیاست های دولت اسرائیل که به نام آن ها حکومت و جنایت می کند می جنگند و پاره ای از بهترین آثار و اسناد علیه جنایت های آمریکا و اسرائیل را آن بوجود آورده وپاره ای از حرکت اجتماعی رسای جهان علیه ظلم را هدایت میکنند.
سیاست تبعیض قومی در متن برنامه تحریم عراق و ,تنبیه دسته جمعی عرب ها,، نه فقط در تقسیم سهم قدرت بین رهبران قوم ها و مذاهب، بلکه در تقسیم سهم گلوله بین مردم نیز به اجرا در آمد و تا به امروز ادامه دارد و آمریکا به نوبت اول با کردها متحد شد و عرب کشی به راه انداخت، بعد با کردهاو شیعه ها، همان شیعه های سازمان داده شده توسط جمهوری اسلامی، متحد شد و سنی کشی راه انداخت و اکنون با کردها و سنی ها متحد شده و زمینه را برای کشتار همه به دست هم فراهم کرده است. از ,برکات, این سیاست است که خود می تواند در نقاب ,دولت متمدن غربی, به عنوان ,عامل بیطرف, میان ,قبایل وحشی محلی, در نقش میانجی ظاهر می شود.
این بدترین جنایت آمریکا بود در حق مردم عراق از هر سه دسته سنی و شیعه و حتی کردها. هرگز نباید فراموش کرد شیعه ها و کردها دو بخش از مردم ستم کشیده ای هستند که نه تنها در عراق و توسط رژیم صدام بلکه کردها در تمام خاورمیانه و شیعه ها در کشورهای عربی به شدت سرکوب شده و می شوند. آمریکا بر این ستم سوار شده است تا ستمی دیگر و خشونتی بیشتر بیافریند و به دست خود مردم. تاریخ مکرر شاهد آن بوده که مردمی که به شدت سرکوب و تحقیر شده اند، می توانند در شرایط متفاوت، خود به سرکوب گران و فاجعه آفرینان جدید تبدیل بشوند. کشتار تراژیک و وحشیانه یهودی ها در جریان هولو کاست و عرب ستیزی و فلسطینی کشی ددمنشانه دولت اسرائیل در نیم قرن اخیر، نمونه بارز این واقعیت است. این سیاست آینده همه بخش های مردم، پیروز شده و شکست خورده، سرکوبگر و سرکوب شده را تباه می کند و امنیت همه آن ها و با آن امنیت و رفاه در تمام خاورمیانه را نابود و شرایط امتداد استعمار را فراهم می آورد. شیعه های عراق باید سرنوشتی بهتر از این می داشتند که تحت رهبری یک آیت الله مرتجع تر از خمینی و عمله و اکره جمهوری اسلامی قرار بگیرند. آن ها را درجریان یک سیاست ممتد که همه توسط آمریکا ترتیب داده شد، به آغوش سیستانی ها و حکیم ها انداختند: نخست با حمایت از صدام حسین در حمله به ایران، سپس با,تنبیه دسته جمعی, در جریان تحریم که مردم گرسنه و فاقد امنیت را وادار کرد به شبکه اجتماعی اسلامی گرایان و مساجد آن ها پناه ببرند، بعد از طریق اتحاد با سیستانی و سایر سران مرتجع شیعه و سرکوب سنی ها به کمک آن ها و حالا با مردود شمردن حق رای عمومی و تشویق قوم و قبیله گرایی.
بسیاری از کردها از این خوشحال اند که حالا حمایت دستگاه زور عالم یعنی آمریکا و اسرائیل را پشت سر خود دارند و با کمک آن می خواهند دولت خود را به دست آورند. رسانه های بخشی از نیروهای کرد پر است از تصاویر متملقانه نسبت به نیروی اشغال و تایید سرکوب و کشتاری که به راه انداخته است.
کردها حق داشتند و دارند که به خواست های ملی خود برسند و هرجا که مایلند دولت مستقل تشکیل دهند، اما متوسل شدن به سیاست سرکوب آمریکا و اسرائیل، برای کشتارهای صدهزاری آمریکایی ها هلهله راه انداختن، به مرگ صدها هزار کودک عراقی بی اعتنا بودن… این استفاده دمکراتیک از حق تعیین سرنوشت ملت ها نیست. این سیاست مردم کرد را در میان دریایی از دشمن در تونل سیاهی رها می کند که انتهای آن معلوم نیست روشن باشد که اگر روشن هم بود از نظر هیچ انسان دمکراتی قابل تایید نبود.
مردم سنی مذهب عراق نیز مسلما شایستگی هایی بیش از آن داشتند که بعثی ها یا تروریست های سنی حمایت از حقوق آن ها را جار بزنند و یا علاوی، جانی مخابراتی با دلار و حمایت آمریکا و ائتلاف با مقامات حزب بعث برای آن ها جبهه سکولار راه بیندازد و مدعی نمایندگی آن ها شود. این تنها حزب ,سکولاری, را که میتواند راضی کند همان حزب کمونیست زبون و توسری خورده و منزوی عراق است که وارد این ائتلاف شده است. و فلاکت و بدبختی در عراق به جایی رسیده است که چند درصدی از مردم سکولار عراق هم به این ائتلاف رضا داده اند: بازگشت بعث تحت حمایت آمریکا، اما بدون صدام. تز قدیمی علاوی، رقیب صدام که از سازمان امنیت صدام گریخته بود!
به هر حال طرح تحریم اقتصادی عراق نطفه های نخستین این تفرقه طایفه ای را کاشت، با تنبیه دسته جمعی مردم عرب، باهول دادن شیعه ها که تحت حمایت بنیادگرایان اسلامی قرار بگیرند، با تشویق کردها که تحت حمایت آمریکا قرار بگیرند، و با مستاصل کردن سنی ها که حتی ازاین نوع ,پشت و پناه, آمریکایی یا اسلامی هم محروم بودند و چنانکه پائین تر خواهیم دید تامین غذای روزانه و دفتر و مشق مدرسه آن ها هم به قاچاقچی ها واگذار شده بود.
تغییررژیم و استفاده از قدرت نظامی:
طبیعی است که تدابیر تحریم هوشمند هرقدر ریسمان را به دورگردن مردم تنگ می کرد و یا بر صدام فشار می آورد، به نتیجه ای نمی رسید. نه به قیام مردم، نه به سقوط صدام. این را تحلیل گران خود دولت آمریکا و تجارب طولانی نشان داده بود.در این رابطه است که تغییر رژیم و ضربه نظامی به صورت دو بازوی جدایی ناپذیر از تحریم در استراتژی آمریکا تعبیه شده و به شکل های مختلف در فازهای متفاوت به کار برده می شود.
,تغییر رژیم,: مضمون واقعی این سیاست، تبدیل همه فعالیت ها ی سیاسی مربوط به کشور مورد نظر در داخل و خارج به ,ماموریت, است که به دستور و طبق رهنمود سیا، پنتاگون و وزارت امورخارجه آمریکا به اجرا در می آید. این یک سیاست قدیمی است، فقط در دوره تهاجم نومحافظه کاری رسمیت یافته است و مهم ترین محور های آن که در عراق به کار گرفته شدند، عبارت بودند از: سازمان دادن کودتاها، سوار شدن بر مبارزات ملی و تبدیل آن به جنگ قومی، عملیات تخریبی اعم از عملیات جاسوسی، انفجارها و ترورها که توسط نیروهای ویژه هدایت میشد، و ایجاد جبهه ها و جرگه های تحت الحمایه تحت عنوان ملی یا دمکراتیک که سر آن ها در یکی از موسسات وابسته به وزارت امورخارجه آمریکا و سیاو پنتاگون قرار داشت.
گزارشات این گونه اقدامات در رسانه ها وسیعا منتشر شده و نیاز به مکث روی آن ها نیست. فقط باید یادآوری کرد در داخل عراق نه کودتا و نه خرابکاری ها تاثیری در سرنگونی نداشتند و تنها از عملیات جاسوسی و نظامی به کمک درگیری های قومی بویژه در عملیات پرواز ممنوع سود برده شد. به همین جهت بخش هایی از پنتاگون در مورد ایران هم به حمایت از فرقه های مسلح نظامی – قومی یا غیر قومی – بیش از جرگه های سیاسی اهمیت میدهند.
در رابطه با جرگه های سیاسی و ,دموکرات های مامور, مقیم خارج، این سیاست نیروهای تحت الحمایه آمریکا در خارج را پروار کرد و بر حساب های بانکی آن ها افزود، اما به سرنگونی صدام کمک نکرد، برعکس در شرایطی که جنگ و تحریم انسداد کامل دمکراتیک بوجود آورده بود، دست صدام را برای کشتارهای هولناک گروهی باز کرد که تحت الحمایه های تازه به قدرت رسیده بعدی با ,کشف, گورهای آن ها برای خیانت خود حقانیت جور می کنند.
اما ,دمکرات های مامور, در خارج اگر در سرنگونی صدام نقشی بازی نکردند، در برنامه جانشین سازی نقش های کارساز بر عهده گرفتند. اگر چلبی نقش درجه یک به عنوان ناجی را از دست داد، اکنون علاوی به عنوان نقطه اتکاء جای او را گرفته است.
,عملیات نظامی, و ,ایجاد منطقه پرواز ممنوع,: بهانه عملیات نظامی را صدام با حمله به کویت فراهم کرد. منطقه پرواز ممنوع نخست به عنوان پایگاه پشتیبانی از حمله نظامی برای بیرون کردن صدام از کویت وضع شد، اما بعد صدام بطور ضمنی ,رهبر عرب های سنی, قلمداد شد تا توجیهی برای ایجاد منطقه پرواز ممنوع فراهم آید و رسما اعلام کردند هدف از ایجاد این منطقه ,مداخله بشردوستانه, برای حفاظت شیعه ها در جنوب و کردها در شمال است، گویا سنی ها نه قربانیان صدام بلکه همکاران او بودند. با وجود این وقتی کردها و شیعه ها بعد از حمله به کویت مشترکا علیه صدام قیام کردند، با عملیات (Operation PROVIDE COMFORT (OPC، فقط مانع پیشروی نیروهای صدام در شمال شدند، ولی جنوب را زیر سرکوب صدام رها کردند. بعلاوه مانع حملات موشکی ترکیه به کردها نشدند و چند شهر کرد را که اهمیت نظامی نداشت از منطقه شمول این طرح خارج کردند.[۱۷]
منطقه پرواز ممنوع خواص متعددی داشت که یکی از آن ها ایجاد ایستگاه های امنیتی و اطلاعاتی برای انجام فعالیت هایی بود که باید توسط نیروهای زمینی صورت گیرد. درحقیقت آمریکا با ایجاد پایگاه در شمال کرد نشین، در این مناطق از نیروهای محلی و و عوامل جاسوس غیر محلی برای نقشه برداری، شناسایی هدف های بمباران ها، گسیل نیروها به درون برای خرابکاری استفاده و شرایط را برای حمله نظامی آماده می کرد.
اما بزرگ ترین هدف منطقه پرواز ممنوع، نابودی قدرت دفاعی صدام قبل از حمله نهایی و ورود نیروی زمینی آمریکا و نیز نابودی زیربنای اقتصادی کشور بود که در همان اولین حمله آمریکا به عراق صورت گرفت. دراین حمله که ۶ هفته به طول انجامید، آن ها ۸۸۰۰۰ تن بمب روی عراق ریختند، بیش از تمام بمب هایی که روی ویتنام ریخته بودند. خسارت عراق فقط از این عملیات را ۱۷۰ میلیارد دلار ارزیابی کرده اند . بمباران ها ۱۳ سال تمام ادامه یافت. با این که تعیین منطقه پرواز ممنوع غیر قانونی بود و قدرت های بزرگ در شورای امنیت آن را تصویب نکرده بودند، همان قدرت هادر این عملیات ویرانگر تنگاتنک با آمریکا همکاری کردند و آخرین سلاح های خود را به آزمایش می گذاشتند. فرانسه تنها در ۱۳ ژانویه ۱۹۹۳ ، ۸۰ هواپیما ی بمب افکن برای عملیات ارسال کرد. آمریکا و انگلیس با استفاده از حریم منطقه پرواز ممنوع از زمین و هوا و دریا عراق را که دیگر کاملا بی دفاع و فاقد قدرت نظامی بود به موشک بستند. تعداد موشک های آمریکا را روزانه بین ۲۳ تا ۱۰۰ عدد ذکر کرده اند. هدف این عملیات گسترده و بی سابقه در تاریخ را واشینگتن پست از زبان فرماندهان آمریکایی بعد از همان اولین حمله به عراق این طور معرفی کرد:
,هدف ما ویران کردن همه تاسیسات ارزشمند بود به نحوی که بغداد بدون کمک خارجی دیگر قادر به تعمیر آن نباشد., واشینگتن پست در ادامه نوشت: ,افسران ارشد می گویند بیشترین صدمات به شهروندان غیرنظامی ناشی از بمب هایی که اشتباها هدف گیری شده باشند نبود، بلکه ناشی از سلاح های هدف گیرنده دقیق[ هوشمند] بود که دقیقا به اهداف اصابت کرد یعنی به تاسیسات الکتریکی، تصفیه خانه های نفت، راه ها و شبکه ارتباطی. کاری که ما با حمله به زیربناهای کشور می خواستیم بکنیم، تکمیل تحریم ها بود,[۱۸]
تغییر رژیم، بمباران ها، و تحریم همه یک هدف را تعقیب می کردند: عراق نوین باید نه از بغداد بلکه از واشینگتن اداره می شد. سه بازوی این استراتژی در کنار هم شرایط وداع با دولت ملی را فراهم میکرد.
قبل از این که بطور خیلی فشرده به اثرات دامنه دار تحریم بر ساختار فرهنگی عراق و شرایطی که نسل جوان در آن بار آمد بپردازیم، خوب است نگاهی به مکانیسم اعمال تحریم و نقش آن در اداره تحریم بیندازیم.
مکانیسم آمریکا برای کنترل برنامه تحریم
حقیقت این است که تحریم جامع راهی برای ادامه حیات عراقی باقی نمی گذاشت. آن رژیم لاغری که در طرح تحریم برای مردم در نظر گرفته بودند، شهروند عراقی را زنده نگه نمیداشت. قاچاق تنها منفذ باز مانده بود که مانع می شد راه تنفس مردم عراق بطور کامل بسته نشود. هرچند باز نگه داشتن این آخرین روزنه به بهای بسیار سنگینی برای مردم عراق تمام میشد. هم صدام برای ادامه حیات خود از آن استفاده می کرد و هم تمام کشورها ی همسایه و دولت ها بزرگ و شرکت های بین المللی تجارتی را که قانونا برای عراق ممنوع کرده بودند، با سود فراوان از راه غیرقانونی به جریان می انداختند.
هانس فون اسپانک در این رابطه می گوید: اگر وتوی روسیه و قاچاق نبود ابعاد فاجعه بسیار بزرگ تر از آن بود که شاهد بودیم.
یکی از اهداف مهم تحریم هوشمندانه، بستن این آخرین منفذ بود که شرایط را برای فروپاشی تحریم آماده می کرد. آمریکا و انگلیس گفتند صدام از طریق قاچاق، کالاهای لوکس قصر سبز را تامین می کند. در این گفته حقیقتی بود، اما صدام گویا از اشغالگران بعدی اندکی زیرک تربود و برخلاف آن ها میدانست برای حفظ حکومت علاوه بر تامین نیازهای لوکس قصرسبز ناگزیر است نان مردم را برساند. اسپانک می گوید: قطعا صدام بخشی از درآمد قاچاق را صرف هزینه های خود می کرد. اما تامین بودجه لازم برای حفظ زیربناهای غیرنظامی، نگاهداری و تعمیر پل و جاده و بیمارستان، پرداخت حقوق معلمین و کارمندان معمولی دولت، و حفظ ساختار مدنی از طریق این درآمد تامین میشد.چون بودجه ای که تحریم گسترده منظور کرده بود، حتی درصد کوچکی از هزینه های عمومی را تامین نمی کردد[۱۹]
تحریم هوشمندانه ابزاری بود برای بستن این منفذ و یا تحت کنترل گرفتن آن و اهرم های آمریکا برای کنترل تعمیرات، تولید، و واردات و صادرات به عراق را تقویت می کرد. برخی از محورهای کنترل آمریکا عبارتند بودند از:
شراب کهنه در بطری تازه: نخستین پدیده ای که بعد از به اجرا گذاشتن , تحریم هوشمندانه, در عراق، نگرانی سازمان های حقوق بشر را برانگیخت این بود که طرح بطور ,معجزه آسایی, رژیم لاغری منظور شده در تحریم گسترده را نجات داده و سقف درآمد اختصاص داده شده برای شهروندان غیرنظامی را ثابت نگاه داشت.
فون اسپانک یک سال و نیم بعد از اجرای طرح تحریم هوشمند گفت: ,بنیاد طرح بر ناراستی استوار است. قرار بود عراق دو میلیارد دلار نفت بفروشد و درآمد حاصل را صرف خرید غذا و دارو بنماید. اما اگر به ارقام نگاه کنید می بینید سقف تولید درهمان سطح سابق باقی مانده است. به لحاظ میزان درآمد، رقم اندکی بالا رفته که به علت بالا رفتن بهای نفت در بازار جهانی بود,.
آمریکااهرم های زیادی برای حفظ سقف تولید در طرح منظور کرده بود:از جمله امکان ناپذیر کردن تولید بیشتر بوسیله جلوگیری از بازسازی تاسیسات نفتی و واردات و قرار دادهای لازم برای آن، کنترل درآمد حاصله توسط سازمان ملل.
اما خبیثانه ترین مضمون ,تحریم هوشمند, این بود که بعد از این که نفت اختصاص داده شده را می فروخت و سهم کفتارها یعنی شرکت های بزرگ بین المللی و قدرت های بین المللی ازطریق اجرای ,قرار دادهای تجاری”, تامین میشد و آمارهای آرام بخش برای افکار عمومی بین المللی و سازمان ها ی حقوق بشر توسط ارگان های سازمان ملل و رسانه های ارتباط جمعی داده میشد، از توزیع کالا و رسیدن آن به دست شهروندان غیرنظامی جلوگیری می کردند. دو اصطلاح بدخیم استفاده دوگانه ,Dual-Use,و تعلیق ,on hold, که در ادبیات مربوط به تحریم عراق از کفر ابلیس مشهورند در این رابطه به وجود آمد و به روشنی نقش و هدف ایالات متحده را در کنترل تحریم ها نشان میدهد.
استفاده دو گانه:تقریبا همه و هر نوع کالایی شامل استفاده دو گانه میشد و ممکن بود صدام از آن برای تولید بمب اتمی استفاده کند. لیست آن را اغلب اسناد و نیزشاهدان عینی به دست داده اند. این هاست چند مورد: مداد و قلم، صابون و شامپو و وسایل بهداشتی و کلا مواد پاک کننده، مواد و وسایل تصفیه آب و رسیدگی به فاضلاب، هر چیزی که با مواد شیمیایی سروکار داشت از مواد لازم برای آزمایشگاه گرفته تا ژنراتور برق تا کلر و بسیاری از داروهاومواد پاک کننده، تجهیزات آزمایشگاهی، وسایل الکتریکی، وسایل ارتباطی. فون اسپانگ گفت حتی یک سال چانه زدیم تا اجازه حرکت به آمبولانس ها را دادند چون آمبولانس وسیله ارتباطی داشت و بنابراین باید بلوکه میشد. و توجه داشته باشید این در کشوری است که هر روز بر سر مردم بمب می ریزند و به علت تحریم خانواده ها دایما گرفتار وضعیت اورژانس میشوند و بیماری در دست دارند که در حال مرگ است. در یک گزارش دیگر آمده است اقلام مشکوک برای تولید سلاح اتمی تقریبا شامل همه چیز بود از جمله : برنج، کاغذ، کتاب درسی، مجله پزشکی، کاتتر پزشکی، وسایل کمک اولیه پزشکی، نوار زخم بندی، لوله تنفسی برای نوزاد، سموم دفع آفات نباتی…
یک روش ,هوشمندانه, برای اجرای تحریم هوشمندانه این بود که بسیاری از کالاهایی هم که اجازه ورود می یافت، قابل استفاده نبود: ,در نظر بگیرید از تمام قطعات یدکی برای به راه اندازی یک مرکز تولید برق، آمریکا مانع ورود ۱۰ درصدی می شد که تمام ۹۰ درصد بقیه را عاطل می گذاشت.,[۱۷]
کلید رمز تبدیل همه نوع کالا به کالای مشکوک و دارای استفاده دو گانه در دست آمریکا و انگلیس بود. ماموران این دو دولت بودند که اقلام مجاز را تعبیر و تفسیر می کردند. بقیه ,جامعه بین المللی, علیرغم ابهت خود و حتی علیرغم همکاری گسترده در بمباران های ویرانگر، اعتباری نداشتند.
و آمریکا و انگلیس هم همیشه و به همه چیز مشکوک بودند. از کجا صدام وسایل تولید سلاح های کشتار جمعی را میان کیسه های برنج پنهان نکرده باشد؟ فون اسپانک در دسامبر ۲۰۰۱ گفت:,همین دو هفته پیش آمریکا مانع انتقال ۴ میلیارد دلار کمک های بشردوستانه شد و آن ها را برگرداند. این در حالی بود که لشگری از بازرسان و ناظران خارجی و عراقی، در منطقه حضور داشتند. یعنی دقیقا ۶۷۰ کارمند خارجی و ۱۰۰۰ کارمند عراقی وابسته به هیات کمک بشردوستانه سازمان ملل.از ۶۷۰ کارمند خارجی حدود ۳۰۰ نفر کاری نداشتند به جز این که تک تک مغازه ها، انبارها، مدارس و آموزشگاه ها و شرکت های برق را بگردند تا جنس ممنوع وارد آن نشده باشد., از تمام مواردی که در طول این مدت جلوی ورود آن ها گرفته شد، ۹۸ درصد بلوکاژ توسط آمریکا صورت گرفت. بقیه ,جامعه جهانی, ۲ درصد سهم را داشتند[ همانجا]. نفت فروخته میشد، غذا و دارو خریده میشد، اما توزیع نمی شد، [ On hold] یعنی در حال تعلیق بود.
و قتی که دیگر صدای همه علیه آمریکا و انگلیس و علیه تحریم هوشمندانه هم در آمد، روش ,هوشمندانه تر, یعنی حقه بازانه تری برای اعمال تحریم هوشمندانه پیدا کردند.
,قرار بود مغز انگلیسی و عضله آمریکایی طرح تحریم هوشمندانه را به اجرا در آورد، اما بعد از یک سال و نیم عرق ریزی موفق نشده بودند. به این جهت در مه ۲۰۰۱ طرح جدیدی تصویب شد که هر ۱۵ کشور آن را امضا کردند. انگلیس آمریکا را راضی کرد و قرار شد آمریکا روسیه را راضی کند تا نظارت آمریکا و انگلیس از ورود کالا ها برداشته شود., [۱۹] این یک نقطه عطف در طرح بود و همه امیدوار بودند با برداشته شدن نظارت آمریکا و انگلیس حداقل مواد دارویی، وسایل تصفیه آب آشامیدنی، وسایل تامین آب کشاورزی و تمیز کردن فاضلاب، محصولات کشاورزی و مهم ترین کالاهای حیاتی اجازه ورود به عراق را بیابد. رسانه های بزرگ حالا مهر سکوت را شکسته بودند و با سرو صدای بسیار تحول بزرگ را اعلام کردند. نیروهای حقوق بشر به وجد آمده بودند. همه امیدوار بودند راهی برای رسیدن نان و وسایل حیات اولیه به مردم باز شده است. اما به عبث.
قرار شد لیست ۳۰۰ قلم کالاهای مجاز را دفتر برنامه عراق سازمان ملل تهیه کند، آنرا به کمیته تعیین هویت سازمان ملل بدهد، که به نوبه خود آن را به کمیسیون بازرسی سازمان ملل بدهد، که به نوبه خود آن را به کمیسیون تقسیم … آیا اگر مردم عراق پس از این تدابیر هم از گرسنگی می مردند، بازهم تقصیر آمریکا و انگلیس بود؟
اما اختیار واقعی همه این کمیسیون ها با آمریکا و انگلیس بود! همان برنامه سابق به اجرا در آمد، اما این بار آمریکا و انگلیس با فاصله و پشت نهاد های منسوب به , جامعه جهانی , کار خود را از پیش می بردند.
تحریم مغزها.فون اسپانک: این ملت دیگر نمی تواند مسوولیت ملت سازی را بر عهده بگیرد.
ارقامی که در مورد عواقب تحریم بر زندگی مردم عادی عراق داده شده به هیچ وجه گویای ابعاد واقعیت هولناک نیست. چه ارقامی که رسما از طرف سازمان ملل و کمپانی های رسانه ای داده شد و گاه تا ۹۰ درصد با واقعیت اختلاف داشت و چه حتی ارقامی که توسط نیروهای مستقل داده شده است. بسیاری از این ارقام نه ,تاخیر, و ,تعلیق , را در نظر گرفته اند و نه اختلاف طبقاتی، و نه فاصله رقم و شماره را با تا نقش واقعی ارقام در زندگی مردم.
بنا بر گزارش تحریم عراق در نوامبر ۲۰۰۰ در پایان فاز ۶ برنامه نفت برای غذا، به علت تاخیرها فقط ۱۰ در صد از اقلام منظور شده رسیده بود. به گفته اسپانک روی کاغذ قرار بود به هر عراقی ۲۲۰۰ کالری در روز برسد ولی در واقعیت هرگز متوسط کالری دریافتی به ۲۰۰۰ هم نرسید.در سال ۹۸ گفته بودند ۷٫۱ میلیارد دلار برای برق اختصاص خواهد یافت، بعد از محاسبات میزان آن را روی کاغذ به ۱٫۱ میلیارد تقلیل دادند. در عمل فقط ۱۱۲ میلیون دلار اختصاص دادند. [۲۰]
در رسانه ها البته رقم اول گزارش می شد. درسال ۲۰۰۰ رسانه ها نوشتند طبق گزارش مقامات سازمان ملل ۹۱٫۷ درصد کالاهای منظور شده وارد عراق می شود، و در فوریه ۲۰۰۱ وزیر خارجه انگلیس به بی بی سی گفت:,هیچ سندی در دست نیست که نشان دهد تحریم به مردم آسیب می رساند,. این زمانی بود که طبق محتاطانه ترین تخمین ها یعنی بنا بر تحقیقی که پروفسور ریچارد گارفیلد ازدانشگاه کلمبیا موازی با یونیسف انجام داده بود مرگ و میراضافی کودکان زیر ۵ سال خیلی بیش از ۴۰۰۰۰۰ بوده است. رقم مرگ و میر اضافی بالای ۵ سال در دست نیست. بیشتر مرگ و میرها در اثر سوء تغذیه و فروپاشی سیستم بهداشت بود. سازمان جهانی غذا وابسته به ملل متحد در ۲۰۰۰ گزارش داد ۸۰۰۰۰۰ کودک از سوء تغذیه بسیار شدید رنج میبرند و اسهال عامل اصلی قتل عام کودکان بود. تمام سرویس های عمومی از کار افتاد: آب، فاضلاب، جمع آوری زباله، بیمارستان ها.
سلامت روانی مردم به شدت فروپاشیده بود. یونیسف در سال ۹۸ نوشت حداقل ۵۱۰۰۰۰ نفر نیاز دارند که برای روان پریشی سخت به درمانگاه سپرده شوند. اسناد سازمان های حقوق بشردر همان ۵ سال اول از پدیده هایی گزارش داده اند که ما با نمونه های آن تحت حکومت اسلامی آشنا هستیم. خانواده ها از هم گسیختند و زنان بسیاری خانه نشین شدند. گزارشات نهاد حقوق بشر و انسانی خود سازمان ملل از رشد فزاینده بزهکاری جوانان، تن فروشی، گدایی، بیماری روانی، احساس انزوا، روان پریشی همراه با رشد قاچاق و جنایت به عنوان پدیده های فراگیر خبر میدادند. و این ها در مورد کشوری است که اگرچه دیکتاتوری و جنگ ۸ ساله زخم های عمیقی در آن برجای گذاشته بود ولی لااقل در بسیاری از حوزه های مدنی و فرهنگی از محرومیت ها و آسیب هایی که حکومت اسلامی برجامعه ما وارد آورده مصون بود و قبل از تحریم ها علیرغم وجود دیکتاتوری از یکی از کارآمدترین سیستم های رفاه اجتماعی خاورمیانه برخوردار بود.
یکی از بخش هایی که به شدت زیر ضرب قرار گرفت آموزش و نیز پرورش بود.۸۳ درصد مدارس از بین رفته یا نیاز مند تعمیر جدی بودند. در مراحل اول حتی از ورود کاغذ و مداد و کتاب جلوگیری شد. مغزها گریختند، حتی بسیاری از کارگران ماهر یا به دیگر کشورهای عربی مهاجرت کردند یا در اثر ویرانی محل کار مهارت خود را از دست دادند.
اسپانک در گزارش مارس ۲۰۰۰ خود نوشت:,آنچه من میبینم یک تحریم واقعی مغزهاست,.
بسیاری از پدران و مادران برای این که بتوانند برای کودکان خود قلم و دفتر بخرند و آن ها را به مدرسه بفرستند به قاچاقچیان، سلاطین واقعی دوره تحریم رو می آوردند و جیره غذا و بهداشت شخصی خود را می فروختند. اما نه همه والدین و نه همه کودکان را نمی توان با توسل به دنیای قاچاق و مافیا نجات داد. فساد همه را تعقیب می کند حتی تعقیب کنندگان خود را.
اسپانک در گزارش به سازمان ملل نوشت:, نسل بعدی برای اداره عراق را نمی توان تربیت کرد.وقتی زیر بنا نباشد منابع پرورش و نهادسازی هم از بین می رود.,
به همین جهت وقتی تحت فشار ها ی بین المللی منابع بیشتری برای خرید ورود کالاهای این بخش اختصاص دادند فایده ای نداشت.
اسپانک گزارش داد: ,ثبت نام در تمام نواحی کاهش یافته است. تعداد کودکان خیابانی حتی در یک سال و نیمی که من آن جا بودم به سرعت افزایش می یافت. شواهد زیادی دیدم که مردم کودکان را بی سرپرست رها می کنند. جوانان دیگر آماده پذیرش مسوولیت نیستند. این ملت دیگر نمی تواند مسوولیت ملت سازی را بر عهده بگیرد.,
قرار هم نبود ملت وظیفه ملت سازی را بر عهده بگیرند. عراق نوین و ,بازسازی, بعد از ,ویرانسازی ,در تمام حوزه ها از نفت، اقتصاد، ارتش و ساختار سازی قرار بود از واشنیگتن صورت گیرد، حتی ,رهبر سازی,. این استراتژی بود که تحریم ها در خدمت آن آغاز شد.
برای رهبری عراق نوین هم جای نگرانی نبود. احمد چلبی از هاروارد تخصص گرفته بود، علاوی مامور قوی پنجه صدام در مخابرات که به لندن گریخته بود، پزشک بود. تمام رهبران خریداری شده بودند و بسته بندی شده وارد شدند. حتی نوع آخوندی آن . شرایط داخلی برای ورود بسته بندی خارجی را خود تهاجم نظامی فراهم کرد:دانشمندان و مغزهای باقی مانده در داخل کشور را ترور کردند و یا فراری دادند، کتاب خانه ها بوسیله غارتگران یا آن طور که رابرت فیسک تحقیق کرده بود با اشعه سوزاندند، موزه ها را غارت کردند و حتی به گزارش نیویورک تایمز اسکلت مرده های بابیلون را با بولدزور کندند و از آن سنگر برای سربازان آمریکایی ساختند و روی باغ های معلق باند فرود هلیکوپتر ساختند. مهم نیست که همه این ها برنامه ریزی شده و عمدی بود یا سهوی. آنچه قطعی است این است و هر سهوی هم صورت گرفته باشد از آبشخور آن بوجود آمده این است که استراتژی و سیاست این بود که هویت ملی و حس استقلالی باقی نماند واز وجود دولتی فاسد و دیکتاتور کارت اعتبار ساخته شود برای تن فروشی سیاسی و تابو شکنی و تقدیم حق حاکمیت، دارایی ها و اعتبار ملی یک کشور یک جا و در یک بسته بندی به غارتگران و اشغالگران.
اگر چه نسل جوان عراق این خواب را به هم ریخت و لی به چه بهایی و چگونه؟
نسلی که شاهد بود حتی شریف ترین نگرانی های والدینش برای تامین کاغذ و قلم مدرسه مستلزم تماس با قاچاقچی و گردش در دنیای مافیاست، بیش از آن چه ارقام نشان میدهد تلفات داد. چند درصد آن ها بطور طبیعی راز بقا را در شرکت درغارت دیدند، یا به گرو ه های تروریستی جذب شدند که همه فرقه ها از صدامی القاعده و شیعه و سنی اسرائیلی و خود مقامات و ارتش رهایی بخش اشغال برای استخدام و سازماندهی آن ها دلار توزیع میکردند؟ یا به مساجد و آیت الله ها و امامانی پناه بردند که وقتی شبکه زیربنای اجتماعی و مدنی شکسته شد و , قوم عرب , را زیر ضربات تنبیه دسته جمعی
, تحریم هوشمندانه, قرار دادند، شبکه خدمت رسانی خود را به جای آن نشاندند…؟
بی تردید همین نسل آسیب دیده خواب شیرین اشغال و محصولات بسته بندی شده اش را به هم ریخت. اما آن ها چگونه می توانند از این شوک عظیم خارج شوند، در حالیکه قدرت های بالا و بیش از همه خود مقامات اشغالگربرای حفظ کنترل خود و بالاترین سهم در قدرت با نهایت سبعیت به پاره پاره کردن جامعه مشغولند و شرایط را بدتر از پیش کرده اند؟
هیچ کشوری نباید هدف چنین برنامه جنایتکارانه و ضد بشری قرار گیرد. اما ایران ما، بعد از تحمل سی سال شوک ناشی از حاکمیت یک رژیم قرون وسطایی و عواقب فاجعه بار سیاسی، اقتصادی و فرهنگی آن، بطور ویژه دیگر تحمل شوک دیگری را ندارد و تحمیل آن به ایران، به نابودی کشور منجر خواهد کرد.
حمله صدام به کویت و شروع تحریم ها ۴ روز بعد از حمله، نقطه عطف تاریخی را برای نابودی عراق دامن زد. در کشور ما رژیم با پافشاری بر طرح غنی سازی و کلا برنامه هسته ای، و آمریکا با برنامه تحریم شورای امنیت همان نقطه عطف تاریخی برای سقوط کشور را تدارک می بینند. نباید . نباید دست روی دست گذاشت و هنگامی بیدار شد که مانند عراق مردم دمکرات در یک تریبونال بین المللی جمع می شوند و بر سرنوشت یک ملت گریه میکنند.
این ریشخند تاریخ است که امروز محاکمه صدام،یک جنایتکار کم نظیر، به تف سربالا برای محاکمه کنندگانش تبدیل شده است و محاکمه کننده و محاکمه شونده را با هم رسوا می کند. ما هنوز تریبونال واقعی مردم را برای محاکمه سران جنایتکار جمهوری اسلامی تشکیل نداده ایم. نباید گذاشت جنایتکارانی که خود باید در یک تریبونال بین المللی بنشینند و به خاطر جنایات بیشمارشان از کودتا علیه دولت های ملی گرفته تا تولید و کاربرد مداوم و مکرر سلاح هسته ای و کشتارها و قتل ها عام های توده ای محاکمه شوند، این فرصت تاریخی را از ما بگیرند.
منابع
[۱] در مورد رابطه تحریم و مداخله نظامی مراجعه کنید به:
http://www.roshangari.net/as/ds.cgi?art=20060405040636.html
[۲]مراجعه کنید به نیویورک تایمز. ۱۸ آوریل ۲۰۰۶
[۳].الیوت واین برگر
http://www.lrb.co.uk/v27/n03/wein01_.html
[۴]گزارش کمیته توسعه بین المللی پارلمان انگلستان
http://www.publications.parliament.uk/pa/cm199900/cmselect/cmintdev/67/6703.htm
[5] تحریم عراق: گزارش سازمان های حقوق بشر
http://www.globalpolicy.org/security/sanction/iraq1/2002/paper.htm
[۶] تحریم عراق. فصل ششم. بخش یک. زیر نویس ۱۲۶
http://www.globalpolicy.org/security/sanction/iraq1/2002/paper.htm#6
[۷] تحریم عراق. فصل ششم. بخش دوم
[۸] تحریم عراق فصل پنجم. بخش ۴
http://www.globalpolicy.org/security/sanction/iraq1/2002/paper.htm#5
[۹]به منبع زیر قرارداد ۵ مارس ۱۹۹۷ مراجعه کنید
http://www.eia.doe.gov/cabs/iraqchron.html
[۱۰] مراجعه کنید به سایت اتحادیه میهنی کردستان
http://www.puk.org/web/htm/news/nws/oil4food_un.html
[۱۱]فصل ۴ بخش ۴ . زیر نویس های ۷۸ و ۷۹
[۱۲] الاهرام
http://weekly.ahram.org.eg/2006/791/re4.htm
[۱۳]مقاله Firas Al-Atraqchi تحت عنوان: ایران، لولو خوره بوش در الاهرام هفتگی ۲۷آوریل ۲۰۰۶ به نشانی زیر:
http://weekly.ahram.org.eg/2006/792/in2.htm
[۱۴] مقاله امیر طاهری تحت عنوان حقیقت مهیب در باره این که چرا ایران می خواهد یک بمب بسازد برای تلگراف لندن در تاریخ ۱۴ آوریل ۲۰۰۶ منتشر شد. آنرا می توان در آشیانه نومحافظه کاران بنیادگرا، سایت موسسه بنادور به نشانی زیر خواند:
http://www.benadorassociates.com/article/19454
[۱۵] مصاحبه با هانس فون اسپانک
http://rwor.org/a/v23/1130-39/1132/sponeck_iraq.htm
[۱۶] فصل ۵ بخش ۵
http://www.globalpolicy.org/security/sanction/iraq1/2002/paper.htm#5
[۱۷] فصل ۴ بخش ۲ و زیر نویس ۵۸
http://www.globalpolicy.org/security/sanction/iraq1/2002/paper.htm#4
[۱۸] فصل ۴ بخش ۱ و زیر نویس ۵۷
[۱۹]هانس فون اسپانک: عراق و قطع نامه ۱۴۰۲: بالاخره یک موش زاییده شد.
http://www.embargos.de/irak/sanctions/english/iraq_res_1409_sponeck_ewr.htm
[19] مراجعه کنید به زیر نویس ۱۵
[۲۰] مراجعه کنید به زیر نویس ۱۹
[۲۰]گزارش مارس ۲۰۰۰ فون اسپانک
http://www.globalpolicy.org/security/sanction/sponeckh.htm
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر